Saturday, November 27, 2010

تزهایی درباره ی ورزش


ورزش در نهانی ترین معنای غایی خود چیزی نیست جز انتقام از ارزش مصرف. کاری که ورزشکار انجام می دهد الزاما باید پوچ و عبث باشد ، و با منطق ارزش مصرف ، چیزی جز سختکوشی سیزیوف وار ِ انسان پروتستانی و آنگلوساکسونی امروزی نیست.ورزشکار با ریاضت جسمانی خویش ، در مقابل ارزش های نمادینی که جامعه و هواخواهان به قهرمان می بخشند ، ارزش مصرف خود را قربانی می کند. عمل قهرمان به سبب ماهیت کنش او ارزشمند نیست بلکه به سبب برتری در توانایی و نمایش انجام کار است.

زردپوستان که برای ارزشگذاری ساختار پدرشاهی از ظواهر مردانه محروم هستند ، تلاش می کنند تا مردانگی را با رقابت های نمادین ورزش های رزمی ، بازتولید کنند. نقص فیزیکی چشم بادامی ها با جنبه های نمایشی  حرکات رزمی  جبران می شود. همدستی چندش آور نژاد های آنگلوساکسونی و مغولی ، در فیلم های رزمی ، اکشن و رقابت های ورزشی نمایان است. ورزش در واقع ، سازش میان نگاه نوستالوژیک انسان اروپایی به عصر قهرمانی هلنی  با روحیه سختکوشی پروتستانی است که کل جهان را به تقلید میمون وار از آن ترغیب می کند.

تماشای برتری نیروهای محرکه تحت عنوان یک انسان جسمانی ، لذتی نخواهد داشت اگر در بن مایه ، از پوچی خود انتقام نگیریم . در واقع توده ها ، پوچ هستند ، چون ارزش مصرف آنها قربانی شده است اما آنها با ارزش گذاری های نمادین حول فعالیت های رقابتی  پوچ خود ، از ماهیت ارزش مصرفی فعالیت های خود انتقام می گیرند. ما وقتی کار می کنیم یا غذا درست می کنیم و می خوریم ، کنش ما ، ماهیتی دارد که احتمالا با آب در هاون کوبیدن یا قابلمه ی خالی روی آتش نهادن تفاوت دارد. عمل ما ، بیانگر ارزش مصرف ماست. اما فعالیت ورزشی ، به خودی خود دقیقا پوچ و بدون ارزش  مصرف است و تنها وقتی ارزش می یابد که در یک رقابت و ساختار افتراقی با فعالیت های حریف به صورت نمادین ارزش گذاری شود . بدین ترتیب از ارزش مصرف فعالیت های روزمره انتقام گرفته می شود . ما از کنش های پوچ لذت می بریم چون یک بنده ی جامعه ی طبقاتی هستیم. بنده ی جامعه طبقاتی ، در پی این است که از قربانی شدن ارزش مصرف خود ، ارزشهای نو بیافریند.  او حتی برای اینکار جانش را هم به خاطر می اندازد.

هدف دونده رسیدن به نقطه ی پایان نیست ، هدف او این است که زودتر از دیگران به نقطه ی پایان برسد ، بنابراین رسیدن به نقطه ی پایان به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. ورزش با اضافه کردن منطق رقابتی به فعالیت های ما ارزش های تازه ای می بخشند اما صرف رقابت، ورزش نیست. مثلا اگر دو سرمایه دار با هم رقابت می کنند در عین حال فعالیت آنها میل و منافع آنها را هم ارضا می کند و واجد ارزش مصرف است. اما اگر مسئله فقط بر سر رقابت باشد و ارزش مصرف حذف شود . در این صورت ممکن است دیگران بگویند که آنها دارند لج بازی می کنند. در این صورت آنها به مفهوم بازی و  ورزش نزدیک می شوند. ورزش یعنی ارزش گذاری با فعالیت رقابتی به شرط اینکه ارزش مصرف این فعالیت ها حذف شده باشد. بنابراین ما هرگاه صرفا برای رقابت فعالیت کنیم بدون آنکه فعالیت ما بدون این رقابت پوچ باشد ، در واقع داریم ورزش می کنیم.

ممکن است ایراد گرفته شود که ورزش ، یک ارزش مصرف دارد و آن سلامتی جسمانی یا حتی روانی است ! یا حتی می توان گفت که ورزش ممکن است تنها به قصد سرگرمی به کار رود و اصلا پیروزی در رقابت، ارزشی نداشته باشد. با حذف ارزش گذاری نمادین ، ورزش به ورزش آماتوری و روزمره تبدیل می شود. پس به نظر می رسد که ورزش حرفه ای با ورزش آماتوری و شخصی ، نه در کیفیت و سطح بلکه در ماهیت با هم تفاوت دارند. هدف ورزش حرفه ای ، حذف ارزش مصرف فعالیت ها ( و در واقع انتقام گرفتن از آن و قربانی کردن آن) با ارزشگذاری های نمادین حول رقابت است.در حالیکه ورزش آماتوری ، همچنان ارزش مصرف های خودش را دارد که اصولا به منطق اقتصادی جهان روزمره تعلق دارد ( هر چند این ارزش مصرف ها اصولا غیرمستقیم به میل مرتبط می شوند ): رفع چاقی، سلامتی جسمانی ، پرورش و زیبایی اندام ، سرگرمی و...


ورزش عرصه ای است برای تقابل دو نگاه فاشیستی – آنگلوساکسونی. فاشیسم می خواهد موفقیت ورزشی را به بازنمودی از قدرت و برتری یک ملت ، دولت یا نژاد تبدیل کند چیزی که در بهره برداری های زمخت جمهوری اسلامی از  ورزش آشکار است. از سوی دیگر سرمایه داری آنگلوساکسونی ، موفقیت های ورزشی را به خود توانایی های فردی ورزشکار حواله می دهد اما برعکس رقابت ورزشی را به نمادی از رقابت سرمایه داری  تبدیل می کند.  تنها در پرتوی یک رقابت و با تزریق روحیه اعتماد به نقس و سختکوشی پروتستانی است که این توانایی های فردی بروز می کنند! ورزش و جشن ها و شادمانی های آن ، بازآرایی مانیفست های مختلف جامعه طبقاتی است تا انرا مانند یک ضیافت بیاراید. اما پیشتر در بن مایه فعالیت ورزش ، ارزش مصرف قربانی شده است. ورزشکار، این نیروی محرکه ی جامعه ی طبقاتی ، پژواکی از مرگ ماست. ما که در ضیافت ها قربانی شدن امیال و فردیت های مان را جشن می گیریم.

No comments:

Post a Comment