Saturday, November 27, 2010

دیالکتیک ارزش مصرف


"آزادی نه در ارضای میل که در حذف میل است"
اپیکتتوس رواقی

این یعنی فراروی از ارزش مصرف بدون تحقق ارزش مصرف. درست برعکس است : شما تنها با ارضای میل است که از شر آن رها می شوید. بین این دو جمله تفاوت بسیاری است : شما می خورد چون از گرسنگی در رنج هستید . شما می خورید تا از گرسنگی در رنج نباشید.  در جمله ی اول ، دلیل خوردن شما گرسنه بودن است ، در جمله دوم دلیل خوردن شما گرسنه نشدن است. در جمله ی اول شما حیوان هستید. در جمله ی دوم شما انسان هستید. در جمله ی اول ارزش مصرفی وجود ندارد فقط احساس گرسنگی باعث خوردن می شود . اما در جمله ی دوم ارزش مصرف وجود دارد چون آگاهی از گرسنگی باعث غذا خوردن شما می شود. این پیشرفت بزرگی برای بشریت است : درک شی حاضر به مثابه غیاب شی دیگری.

احتمالا متوجه اهمیت و پیچیدگی این قضیه نشدید. اما خوب مهم نیست. بگذارید مثالی را برایتان بزنم : شما تا جلوی در یک فاحشه خانه می روید اما احساس گناه کرده و باز می گردید . اما چند قدمی بیشتر برنمی دارید که ناگهان به سرعت به طرف در فاحشه خانه بازمی گردید.در دفعه ی اول که به سمت فاحشه خانه می روید شما خودتان هستید. یک من برای ارضای شهوت. دفعه ی دوم فقط شهوت شماست که شما را با خود می برد .انسان در مسیر تکامل خود هم چنین کاری می کند: ابتدا در جامعه ی بدوی تا آستانه ی ارزش مصرف می رود سپس در جامعه طبقاتی قربانی می گردد و ناگهان به طرف تحقق ارزش مصرف هجوم می برد. شهوت با نیروی غیاب خود عمل می کند. شما می توانید به جلو نروید اما نمی توانید بازگردید. این یعنی راز تمامی انسان.

میل ستاره است. مرگ سیاهچاله است. میل آن خورشیدی است که خدا انرا تصاحب کرده و اجازه نمی دهد کسی به آن نزدیک شود. روزی میل منفجر خواهد شد و به سیاه چاله ی مرگ تبدیل خواهد شد. میل با منطق وفور و فراوانی عمل می کند. می خواهد به همه جا بسط پیدا کند. امراجتماعی اینک توسط میل هدایت می شود. میل مانند خورشید می خواهد درجه ی صفر ارزش مصرف باشد : یعنی وفور و فراوانی. وقتی بدی ترتیب میل و ارزش مصرف تحقق یابد ، ستاره منفجر می شود و سیاهچاله ی مرگ همه چیز را به سمت خویش خواهد کشید.

مرد در هنگام نزدیکی با زن ، او را مصرف نمی کند بلکه خود را مانند یک عنکبوت قربانی می کند. مرد چیزی را نمی شکافد ، چیزی را مصرف نمی کند بلکه برعکس چیزی را به زن می دهد . شما در یک فروشگاه اشیا را خریداری می کنید. پس شما می خرید و مصرف می کنید. اما اگر ناگهان اشیای فروشگاه را مجانی اعلام کنند ، این شما هستید که مصرف می شوید. درست مثل مسابقه ی ماست خوری. مسئله مقدار ماست نیست مسئله مقدار توانایی  وسرعت شما در خوردن آن است.  در درجه ی صفر ارزش مصرف ، در وفور و فراوانی ، این شما هستید که تا نقطه ی مرگ مصرف می شوید.

در فیلم چارلی و کارخانه ی شکلات سازی کارخانه در واقع جهان وفور و فراوانی است. جهانی از خوردنی ها با رودخانه ای از شکلات. در این درجه ی صفر ارزش مصرف چارلی همچنان کودک زاهدمنش جامعه ی طبقاتی باقی می ماند. پسربچه ی چاق نمادی از غریزه ی میل و دیگری غریزه ی مرگ و تخریب است. کارخانه در واقع صحنه ی بدویت پست مدرنیته است صحنه ای پاتافیزیکی که منطق اودیپی میل کودکان به مصرف بیشتر  باعث قربانی شدن آنان می شود.

No comments:

Post a Comment