Saturday, November 27, 2010

ارگاسم


قالیچه های پرنده ، نمادسازی ارگاسم بوسیله ی پرواز هستند. یک مرد شرقی را تصور کنید که بر روی قالیچه با زنی همبستر می شود. این قالیچه دیگر عادی نیست بلکه یک قالیچه پرنده است. در سمبولیسم فرویدی( نگاه کنید به دیدگاه فروید درباره ی داوینچی)  پرواز  و صعود نمادی از لذت جنسی هستند. ابعاد قالیچه برخلاف قالی که بزرگتر است ( یا زرچارک و یا زرنیم   که کوچکتر اند.) کاملا به اندازه ی  انسان است. انسان اسطوره ای شرقی به کمک قالیچه ها به سرزمین های دور دست در انسوی کوهها می رود . اگر سرزمین را مادر تصور کنیم ، کوه ها ، سینه های مادر هستند و سفر به دور دست نمادی است از رفتن به پشت کوه ها و پایین سینه . جایگاه مهبل و خاستگاه جهان: قله ی قاف. جایی که آسمان به زمین می پیوندد.
در ارگانیسم ، رابطه ی جزء و کل رابطه ی کارکرد و هدف است. اجزاء برای کل کارکردی دارند و در مقابل ، موجودیت آنها منوط است به قرار گرفتن در ارگانیسم. شما می توانید برای اندامهای بدن خود یک ارگانیسم باشید. در جهان روزمره و اجتماعی ، اندام ها با لباس پوشیده می شوند تا تنها از آنها کارکردشان باقی بماند. در جامعه ی ارگانیکی هم افراد ، تنها در قابل تقسیم کار اجتماعی کارکردهای اجتماعی دارند در حالیکه هدف اساسا به کلیت جامعه و نمایندگان آن کلیت تعلق دارد. در ارگانیسم اجزاء ارضا می شوند یعنی نیازهایشان در ازای کارکردی که در خدمت کل دارند ، برآورده می شود. اما اگر لذتجویی انسان ها و اندامها از ارضا فراتر بروند. روند لذت جویی خطی ( یا تصاعدی) اجراء ، ارگانیسم را از هم می پاشاند و ارگاسم را در جامعه بوجود می آورد. لذت همیشه از ارضا فراتر می رود، مصرف همیشه از جذب به سوی هرز کامل افراط می کند.  برای مثال خانواده ، نیازهای جنسی را ارضا می کند اما با صرفه جویی جنسی ، مانع روند افزایشی لذت جنسی می شود. خانواده ارگانیسمی است برعلیه ارگاسم. سکس می تواند با ارگاسم هدایت شود بنابراین لازم است تا خانواده با یک ارگانیسم سکس را به کارکرد تبدیل کند ( تولید مثل).

قالیچه ناگهان پرواز می کند ؛ بچه مدرسه ای ها به سوی حیات مدرسه می دوند ؛ کودکان با بادکنک های رنگی شان گشت می زنند؛ هیچ کدام اینها دلیل و کارکرد ندارند. ما تنها برای رفع نیازهای مان مصرف نمی کنیم ، بلکه مصرف را وارد روند خطی لذت جویی میکنیم.اما این کارهای کوچک و بچه گانه ، هیچگاه شکل اجتماعی نمی گیرد. اجازه دهید ببینیم چه چیزهایی واقعا توانسته اند از تبعیدگاه بستر بیرون بیایند و ارگاسمی اجتماعی باشند برای رسیدن به اوج لذت نه ارگانیسمی برای رفع نیازها : سینما.
 سینما دقیقا شبیه سازی بستر در جامعه است.سالنی تاریک که افراد در آن خواب زندگی رویایی طبقات برتر و ابرانسانها را مشاهده می کنند. مسئله تنها دیدن فیلم نیست ، ابعاد بزرگ پرده ، انسانها را در غالب کودکانی در آغوش صحنه ی اجتماعی بازسازی می کند. این نوعی بازگشت به جهان هیولایی ، تاریک ، میکروسکوپیک و کودکانه  بستر است. اما سینما در پی گیری منطق ارگاسم کاملا خام و ابتدایی است. تلویزیون دوباره رویاها را به خانه تبعید کرد.تلویزیون از سینما انتقام گرفت. اما سینما همچنان رویا باقی ماند در حالیکه تلویزیون می خواهد همه ی جامعه باشد.

No comments:

Post a Comment