از نظر بورژوازی کمون یعنی زندگی اردوگاهی. اما سرمایه داری خود بزرگترین اردوگاه های انضباطی را تشکیل داده است : زندان ها بیمارستان ها و مدارس و سربازخانه ها. در اردوگاه انسان به کارکردش تقلیل می یابد و یکسان سازی بهترین شیوه ی نفی فردیت است. بورژوازی کمون را با اردوگاه هایش اشتباه می گیرد چون کمون را با کار جمعی درک می کند. اما کمون حول مفهوم فراغت شکل می گیرد.
منطق کمون بسیار ساده است :
سرمایه داری = کارلازم + کار اضافی( برای سرمایه دار)
کمونیسم = کار لازم + فراغت ( برای کارگر)
در هر دو سیستم کارلازم وجود دارد. تعیین مقدار کمیت کار لازم به تکنولوژی و سطح خواسته ها و مقتضیات طبیعت و مواد خام وابسته است. اگر یک جامعه ی سوسیالیستی نتواند فراغت را از کار لازم بیرون بکشد در دوره ی گذار باقی مانده و جامعه در همان سطح عقلانی سازی کار لازم باقی می ماند. بنابراین ماهیت سوسیالیسم واقعا موجود چیزی نیست جز عقلانی سازی کار لازم بدون زایش فراغت از کار لازم و کاهش مقدار زمانی کار لازم.
کار اضافی و فراغت از نظر کمی هر دو ساعاتی هستند که از کار لازم آزاد می شوند. اما از نظر کیفی متفاوت اند : کار اضافی از نظر کیفی همان زحمت labour است اما فراغت work است.
تفاوت میان سوسیالیسم در دوره ی گذار و کمونیسم دقیقا در مقدار پیشرفت فرآیند عقلانی سازی سیستم تولید است. با سوسیالیسم می توان کاراضافی یعنی استثمار را حذف کرد . اگر کاراضافی وجود داشته باشد آن جامعه هرگز سوسیالیستی نیست و مهم نیست که عوامل منفرد بورژوا این کاراضافه را برداشت می کنند و یا دولت و ادوات بوروکراتیک اش. در این معنا شوروری وسوسیالیسم واقعا موجود سرمایه داری است و هرگز به مرحله ی سوسیالیستی هم نرسیده بود.
اما ممکن است در جامعه ای کار اضافی حذف شود اما عقلانی سازی کار لازم منجر به زایش فراغت نشود. دلایل آن می تواند افزایش هزینه در مواد خام کاهش سطح تکنولوژی به علت انحصار سوسیالیسم در یک کشور باشد. در این صورت تئوری تروتسکی که سوسیالیسم دریک کشور ممکن نیست درست از آب در می اید و جامعه در دوره ی گذار باقی می ماند. یعنی یک کارلازم طولانی مدت جایگزین یک کارلازم + کاراضافی خواهد شد. اما تئوری تروتسکی به صورت کلی و انتزاعی غلط است که بگوییم کلا سوسیالیسم در یک کشور ممکن نیست.
No comments:
Post a Comment