چهار آرزوی بزرگ بر بشر حکمفرمایی می کند. تمامی بناهای متافیزیک بر این چهار ستون آرزوی دست ناپذیر بشری استوار شده اند. علم ، اخلاق ، هنر و اقتصاد هرکدام از اتمسفر هریک از این چهار آرزوی بنیادین استنشاق می کنند. تمامی آرزوهای بشری به این چهار آرزو قابل تقلیل هستند. آرزوهای چهارگانه ، دیالکتیک های پیچیده و اسرار آمیزی دارند که شما را به آنها راهی نیست. آنها نقشه ی معرفت بشری هستند. شما این آرزوها را قبلا دیده اید اما بی شک بدون کمک من ، از رمزگشایی آن ناتوان هستید . من همه جا می توانم آنها را به شما نشان دهم. در هر جمله ای که از دهانتان بیرون آید. در هر خواست و تمنایی. اما بگذارید این چهار آرزو را در ورق های بازی تان به شما نشان بدهم.
سه شخصیت در کارت های بازی شما به چشم می خورد . شاه ، ملکه و سرباز. اما در تاروت های فالگیران قدیمی که ورق های شما از آن نشات می گیرد، کارت نوباوه نیز به چشم می خورد که تعداد کارت ها را به 56 عدد افزایش می دهد . این کارت ها به نام کارت های صغیر شناخته می شود که به همراه 22 کارت کبیر ، مجموعه کارت های تاروت را به عدد 88 می رساند.
شاه نماد ِ شخصیت پیرفرزانه است ، کسی که گذشته را در اختیار دارد و از آن آگاه است. پیرازلی نماد آرزوی بنیادین حقیقت است. پهنه ی علم از این آرزو ساخته می شود. ملکه ، نماد بانوی زیبا است او نماد آرزوی بنیادین زیبایی است. پهنه ی هنر از این آرزو ساخته می شود. سرباز ، نماد ِ شخصیت جوان موفق یا همان قهرمان یا شوالیه است. او نماد آرزوی بنیادین لذت است و پهنه ی اخلاق و حقوق از این آرزو ساخته می شود. و در نهایت مهم ترین و بزرگترین آرزو ، آرزوی آرزو ها ، کودک ابدی ، پیترپن است . او نماد ِ آرزوی بنیادین جاودانگی است. پهنه ی اقتصاد از این آرزو ساخته می شود.
دیگر کارت های بازی توده ها و طبقات جامعه هستند : خاج یا علامت اصلی آن در تاروت ، سکه ، نماد ِ طبقه ی فئودال و زمیندار و عنصر نمادین ِ آن خاک است. پیک یا علامت اصلی آن در تاروت ، شمشیر ، نماد ِ طبقه ی ارتشی و نظامی است و عنصر نمادین ِ آن هوا است. دل یا علامت اصلی آن در تاروت ، جام ، نماد ِ طبقه ی روحانی و عنصر نمادین ِ آن آب است. و در نهایت خشت یا علامت اصلی آن در تاروت ، چوبدست، نماد ِ طبقه ی کشاورز و رعیت و عنصر ِ نمادین آن ، آتش است. این کارت نماد توده هایی هستند که چهار آرزوی بنیادین بشر بر آن حکم فرمایی می کند : حقیقت ،زیبایی ، لذت و جاودانگی. تمامی این چهار آرزو تنها در یک شخص تجسم می یابد. شخصیتی خیالی که همان خدای توحیدی است.
اما چرا تنها این چهار آرزو بر بشر حکمفرمایی می کنند : آرزوی حقیقت و جاودانگی آرزوهای زمانی هستند و آرزوی لذت و زیبایی را می توان جزو آرزوهای مکانی به حساب آورد. حقیقت یعنی برخورداری از گذشته. داشتن هویت و گذشته . یعنی در گذشته بودن. جاودانگی یعنی بودن در آینده و داشتن آن. این دو آرزو می خواهند انسان را در سیر زمان حفظ کنند. بودن جهان گذشته در درون تو ( حقیقت) و تو در جهان بودن ( جاودانگی).
اما "توهمیشه در جهان بودن"( جاودانگی) و "جهان همیشه در تو بودن " ( حقیقت) برای سعادت بشری کافی نیست. دو آرزوی دیگر نیز باید تحقق یابد . لذت یعنی "هماهنگی جهان با تو".یعنی اینکه جهان مطابق با تو رفتار کند. و زیبایی یعنی "هماهنگی تو با جهان" . یعنی تو مطابق و شایسته ی جهان باشی. بنابراین این دو آرزوی مکانی یعنی هماهنگی "من" و "جهان". لذت یعنی هماهنگی جهان با من و زیبایی یعنی هماهنگی من با جهان.
ما در نهایت ، آرزو داریم زیبا باشیم ، از جهان لذت ببریم جاودانه و آگاه باشیم. از جهان نرویم و جهان نیز از یاد ما نرود. چهار آرکی تایپ بنیادین براساس این چهار آرزو در بشر شکل می گیرد : پیرازلی ، بانوی زیبا ، جوان موفق ، و کودک ابدی. براورده شدن هر یک از این آرزوها بدون برآوردن سه تای دیگر سعادت را میسر نخواهد کرد.اما دو آرزوی زمانی تا حدی با هم در تضاد هستند . پیرازلی آگاه است اما جاودانه نیست . کودک ابدی ، جاودانه است اما آگاه نیست. این دو با یکدیگر تضاد زمانی دارند. آرزوهای مکانی هم با هم تضاد مکانی دارند. شما نمی توانید هم بانوی زیبا باشید و هم مانند یک جان موفق از بانوی زیبا لذت ببرید.
رابطه ی دیالکتیکی پیچیده ی این چهار آرزو با یکدیگر در دو سوی زمان و مکان ، دوگانه های بی شماری را بوجود می آورد. برای مثال ، آرزوی لذت دوگانه های لذت و رنج ( در سطح هستی شناسی) خیر و شر (در سطح معرفت شناسی ) و حق و ظلم را در سطح جامعه شناختی ایجاد می کند. تمامی اندیشه ی ما توسط این چهار آرزوی زمانمند و مکانمند که در رابطه ی ما با جهان معنا می یابد ، استوار شده است. این کد نهایی تحلیل اندیشه ی متافیزیکی و مفهوم خیالی خدا است. خدای توحیدی تجسد چهار آرزوی بنیادین است. رانه ای که در پس ایمان به این مفهوم خیالی در کار است همین چهار آرزو و ابرآرزوی حل تضادهای درونی و تجسم آن در یک شخص است.
No comments:
Post a Comment