از این پس ، سعی می کنم تا در قالب مجموعه مقالاتی ادامه دار مفاهیم خود از جامعه طبقاتی را بسط دهم ، تا اولا به پراکندگی مطالب که ویژه ی وبلاگ نویسی است غلبه یافته و دوم اینکه از بدفهمی های مکرر در این زمینه جلوگیری کنم. خوانندگان می توانند در قسمت کامنت ها در بحث شرکت کنند و سعی میکنم به تمامی سئوالات پاسخ دهم. اما تنها به کامنت هایی پاسخ داده خواهد شد که به بحث مربوط باشند ، توضیحات بی ارتباط با موضوع از روی وبلاگ حذف خواهد شد.
ما می خواهیم جامعه طبقاتی را ببینیم. این "دیدن " ، به معنای رمزگشایی کردن ، و طرح زمین مبارزه ی طبقاتی است. جامعه طبقاتی چیزی است که دیده نمی شود. جامعه طبقاتی به هزار شکل مختلف عیان است و دقیقا نه به آن صورتی که واقعا هست.
1/ بهتر است هر تعریف جامعه شناختی و عامیانه را دور بیاندازیم : جامعه طبقاتی بدان معنا نیست که می توان جامعه را به طبقاتی تقسیم کرد. جامعه طبقاتی یعنی اینکه ما درگیر یک جنگ طبقاتی در طول تاریخ هستیم.
2/ کجا می توانیم جامعه طبقاتی را ببینیم. از تراژدی آغاز می کنیم.. تراژدی اولین جلوه ی آگاهی انسان از جامعه طبقاتی است . این آگاهی به صورت تضاد میان انسان و سرنوشت جلوه گر می شود. تقدیر بر انسان پیشی می گیرد و سلسله وقایع ( پیرنگ) ، انسان را از اوج به مرگ و تباهی می کشاند. اما تراژدی مترادف بدفرجامی صرف نیست. به تعبیر ارسطو در تراژدی انسان از آنچه هست والاتر و ارزشمندتر توصیف می شود. در واقع این بدفرجامی ، این شکست از تقدیر ، موجب آگاهی و بروز ارزش های انسانی می شود. شخصیت تراژیک ، گرچه در اثر ناهماهنگی جهان با خواست ها و امیال او ، به کام مرگ و تباهی کشیده می شود ، اما همین بدفرجامی ، نشانه ی آگاهی و رشد فردیت است. تراژدی تنها تضاد انسان و تقدیر نیست بلکه آگاهی حاصل از این تضاد هم هست. بنابراین در تراژدی دیالکتیکی وجود دارد. فرد با جدایی از هماهنگی با جهان( جامعه) ، آگاهی از این تضاد را هم بدست می آورد و در اصل فردیت او رشد می کند.
3/ در جامعه پیشا طبقاتی ، یعنی در جامعه اسطوره ای و بدوی فرد از طبیعت جدا نیست. او در آغوش و هماهنگی نخستین با طبیعت می زید ، اما در تراژدی تضاد فرد و جمع ، آگاهی را حاصل می آورد. اما این آگاهی رنج آور هم هست. در اینجا نخستین رد جامعه طبقاتی را می یابیم . آگاهی و شخصیت و فردیتی که تراژدی به انسان می بخشد محصول افزایش رنج و تباهی و قربانی شدن او در جامعه طبقاتی است. پس جامعه طبقاتی که انسانها را هم به پیش می برد و هم به تباهی و رنج می کشاند ، نخستین بار در شخصیت تراژیک تجلی می یابد.
4/ پیشتر گفتم که ما می خواهیم جامعه طبقاتی را ببینیم . رفقا ! این "دیدن" تنها به معنای دیدن طبقات یا فواصل طبقاتی نیست . بلکه به معنای دیدن ِ تاریخی است چند هزار ساله که بر تمامی منطق های بشریت حکم رانده است و به درون ذهن تمامی ما رخنه کرده است. جامعه ی طبقاتی را با آمار و ارقام ، دهک ها یا حتی تشخیص موقعیت کارگران در جامعه نمی توان "دید". جامعه طبقاتی به تمامی ما رخنه کرده است . وقتی شما به خدا و پدر و وجدان می اندیشید ، درست در قلب جامعه طبقاتی قرار دارید . کمتر روایت یا داستانی وجود دارد که از منطق های جامعه طبقاتی فراتر رفته باشد. تمامی دانش ها و آگاهی های بشری از رمزگزاری های جامعه طبقاتی حاصل آمده اند. آنچه شما باید با آن مبارزه کنید فقط مجموعه ای از سرمایه داران حاکم بر قدرت و مالکیت جامعه نیست ، جامعه طبقاتی همه جا هست چه بسا در درون همان مبارزینی که با سرمایه داری مبارزه می کنند. به همین خاطر آنها در این خطر قرار دارند که براحتی جامعه طبقاتی را به صور جدید مانند یک بوروکراسی بازتولید کنند.
5/ تراژدی در لغت به معنای بزنر( نماد دیونوزوس) است و خاستگاه آن آیین های دیونوزوسی است که با شمایل های بز و قربانی گری همراه بود. آیین دیونوزوسی و درام تراژیک بوسیله ی همین قربانی گری به هم پیوند می خورند. قهرمان تراژیک نیز در نهایت قربانی تقدیر خود می شود. قربانی گری امیال ، منافع و ارزش های انسانی در جامعه طبقاتی و به صورت قربانی شدن ِ فرد توسط تقدیر خویش رمزگذاری می شود. اما در عین حال جامعه طبقاتی ، نتیجه ی پیشروندگی آگاهی و رشد فردیت هم هست. بنابراین انسان هم به بنده ی شکست خورده جامعه طبقاتی تبدیل می شود و هم به فردیت و آگاهی و آزادی از طبیعت دست می یازد. نمونه ی بارز این شکست همراه با آگاهی را در اسطوره ی هبوط می توان مشاهده کرد. آنچه موجبات سقوط آدم را فراهم می آورد دقیقا همان خوردن از میوه ی درخت دانش و توان تمیز میان خیر وشر است. بهشت در این داستام نماد زندگی اسطوره ای و زمین نماد ِ زندگی در جامعه ی طبقاتی است.
6/ مرگ آشیل و آژاکس در ایلیاد ، نشانه ی قهرمانانی است که علی رغم دلیری ها و ارزشهای انسانی در جنگ کشته می شوند . اما این اولیس زیرک است که با ترفندهای خود از تقدیر بدخواه جان سالم به در می برد. ایلیاد و اودیسه ی هومر پیشگویی می کند که عصرقهرمانی یونان باستان به سر خواهد آمد و سخنوران مکار و دموکرات آتن جایگزین آنان خواهند شد. اودیسه برخلاف آشیل( متعلق به عصر قهرمانی) به جهان جدید یعنی جامعه طبقاتی نوین تعلق دارد : جامعه ای که تمدن های آن مملو از شهرنشینانی کم مایه اما مکار است. این تضاد بعدها به صورت اشرافیت رو به زوال و بورژوازی کم مایه اما پیروزمند تکرار می شود. این سرنوشت تراژیک ، به مخاطبین گوشزد می کند که خدایان بر مبنای عدالت رفتار نمی کنند. اما در پس این تقدیر الهی ، موقعیت جامعه طبقاتی است که پیشرفت تاریخی را به بهای بندگی و قربانی شدن ارزش مصرف انسان بدست می آورد. جامعه طبقاتی به صورت تقدیر و خدایان بی رحم و عاری از عدالت و انصاف رمزگذاری می شود. سرنوشت در تراژدی ، همان جامعه طبقاتی است که کیهانی می شود.
7/ بنابراین در تمامی داستان ها و روایات ، جامعه طبقاتی به صورت سقوط و فرود از مقام نخستین رمزگذاری می شود . چه سقوط آدم باشد ، چه سقوط نیروی فیزیکی و زورمندی .
No comments:
Post a Comment