تنها دو اندیشه یهودی و آریایی وجود دارد ، اندیشه ی سومی وجود ندارد.
بنیان اندیشه ی آریایی بر این اصل استوار است که جهان ازلی است و صورت ازلی جهان هرج و مرج است ، و بنیان اندیشه ی یهودی بر این اصل استوار است که جهان از نیستی آفریده شده است و صورت ازلی جهان ، همان خدا یا اراده ای است که جهان را آفریده است.
اسطوره های یونانی و تمامی فیلسوفان طبیعی یونانی اهل آسیای صغیر ، خاستگاه جهان را مبتنی بر هرج و مرج (کئوس) دانسته و بوجود آمدن هستی از نیستی را محال می شمارند. در حالیکه تورات بوضوح اشاره می کند که خدا جهان را از هیچ آفرید. اما این تنها یک تفاوت نظری نیست. اندیشه ی آریایی براندیشه ی یهودی مقدم است ، حتی درنسخه ی اولیه تورات ، که از اسطوره های آفرینش بابلی اخذ شده ، اشاره می کند که خدا آفرینش خود را از بیابان بی آب و علف آغاز کرد! کائوس نشانه ی همسانی ابتدایی ایده و ماده است در حالیکه آفرینش از نیستی نشانه ی تقدم ایده بر ماده است. لوگوس ِ یونانی نیز دقیقا یک خرد کیهانی است اما نه یک خرد ِ متشخص مانند یهوه . اکنون بگذارید دقیقتر به مسئله نگاه کنیم :
ایده کائوس نمادی از جهان مادرانه ی پیشا زبانی است ، نوعی کثرت بی پایان اما بدون ساختار و هویت مشخص. از نظر آناکساگوراس در این کائوس ، تضاد ها در دل هم و کنار یکدیگر به سر می برند. بنابراین ویژگی بنیادین کائوس همان ویژگی عدم هویت و همزیستی پیشینی تضادهاست. اما آفرینش خدای یهودی ، یک آفرینش مبتنی بر "کن فیکون" است یعنی می گوید باش پس آن چیز می شود. بنابراین از نظر اندیشه یهودی دنیا با زبان و ساختار آغاز می شود. یعنی با نام پدر و پیش از آن نیستی بوده است. در واقع در اندیشه ی یهودی تمامی خاطره جهان مادری محو می شود. در اندیشه یهودی زبان مقدم بر جهان است و جهان وقتی بوجود می آید که چیزها نامیده می شود اما در اندیشه ی آریایی ، جهان بر زبان متقدم بوده و زبان وقتی آشکار می شود که جهان تضادها و تفاوت ها را بوجود می آورد.
آناکساگوراس ، ذهن را مانند یک نیروی مرکز گریز می داند که با چرخش خود ، تضادها را از کائوس جدا می کند. اما همچنان در هر جسمی ذره ای از هر جسم دیگر وجود دارد. این ذهن از کائوس ، نظام افتراقی زبان را می سازد و مانند یک سانتریفیوژ ، با یک ماده ی کاملا نامتعین و مخلوط ، ساختاری از تفاوت ها را با نیروی گریز از مرکز خود برجای می گذارد. در الهیات یهودی ، سرچمشه ی جهان در واقع خداوندی است با صفات الهی متکثر. بنابراین ساختار یا زبان ، با نامیدن ، خود را متجسم می سازد در حالیکه در اندیشه ی آریایی ، این ماده ی کائوس است که با عمل تفاوت گذاری ، زبان و یا ساختار را ایجاد می کند.
در اندیشه ی آریایی ، میل به سوی کائوس ِ پیشا زبانی هدایت می شود. بنابراین اندیشه ی آریایی جامعه طبقاتی و پدرسالار را همواره با هسته ای نوستالوژیک از جهان پیشازبانی و مادرانه هدایت می کند.( در واقع یونانی ها برخلاف یهودی ها نتوانستند سنت مادرسالاری را از فرهنگ خود محو کنند.) از اینرو ، اندیشه ی آریایی با استفاده از مکانیزم مالیخولیا احتمالا همجنسگرایانه تر و مادر را به عنوان سرچشمه ی ارزش مصرف انتخاب می کند. در حالیکه "جایگزینی" مکانیزم اندیشه یهودی است و زن را به عنوان سرچشمه ی ارزش مصرف برمی گزیند و از اساس منطقی دگرجنسگرا دارد !
در اندیشه ی آریایی تحقق ارزش مصرف همیشه به گذشته تعلق دارد ، به گذشته ای اسطوره ای و باستانی که باید از نو بازسازماندهی شود با سیاست هایی مانند خلوص نژادی ، بازگشت به شکوه باستانی ، همجنسگرایی اجتماعی ، رهبران کاریزما ، تجسم ِ پدر به مثابه ی قدرت و زور (و نه قانون) . اما اندیشه ی یهودی تحقق ارزش مصرف خود را در بهشتی متعلق به آینده می بیند. در بهشت عیاشانه ، در جامعه ی مبتنی بر قانون و مبادله ی آزاد.بنابراین اندیشه ی آریایی دچار این توهم پارانویایی می شود که سرمایه داری در اصل توطئه ی یهودیان است. آنها فکر می کنند که انتخاب و جایگزینی یک زن ( مبادله ی آزاد اقتصادی و کار به خاطر منفعت) به جای مادر ( کار و مرگ داوطلبانه به خاطر عشق به مام وطن ) یک خیانت به جامعه ی طبقاتی است.
No comments:
Post a Comment