آزادی تنها در مفهوم حق می تواند تجلی یابد. ممکن است من همیشه توانایی و اختیار انجام کار مشخصی را داشته باشم ، اما وقتی من آزادی ِ انجام آن کار را خواهم داشت که دیگران این اختیار عمل من را به عنوان یک حق به رسمیت بشناسند. در اینجا دو گرایش نسبت به مفهوم آزادی وجود دارد : درک آزادی به مثابه ی اختیار و انتخاب فردی و درک ِ آزادی به مثابه ی حقی که توسط کلیت بر عملی حمل می شود. در گرایش اول که کسانی مانند ژان پل سارتر آنرا پی می گیرند و از نظر مفهومی دچار خطای بزرگی می شوند ، آزادی منشایی فردی ، طبیعی و خصوصی دارد ، اما در گرایش دوم که وجه مشخصه ی آن هگل و مارکسیسم است آزادی منشایی کلی ، نامشروط و اجتماعی دارد.
دیدگاه اول که به لیبرالیسم و بعضا آنارشیستها وابسته است می پندارد که انسان در حالت طبیعی آزادی مطلق داشته و سپس این آزادی برای افزایش منفعت و یا ضرورت های دیگر ، توسط قوانین یک قرارداداجتماعی محدود می شود. اما این دیدگاه در نمی یابد که فرد در وضعیت طبیعی چون اختیار انجام هر کاری را دارد آزاد نیست ، چون این آزادی توسط او و دیگران به رسمیت شناخته نمی شود. بنابراین از دیدگاه دوم آزادی با مفهوم حق گره خورده و ذاتا منشایی اجتماعی و تاریخی دارد و نه طبیعی.
در دیدگاه بورژوایی یعنی دیدگاه اول ، قوانین و بنیاد حقوقی جامعه تنها آزادی را محدود می کند( یعنی از آزادی طبیعی و نامحدود می کاهند) ، اما در دیدگاه دوم ، قوانین و حقوق آزادی انسان را با اعطای حق به او می سازد. اما چگونه حق توسط کلیت به فرد اعطا می شود ، چه کسی یا چه چیزی نماینده ی این کلیت است؟ در همین جاست که مفهوم نهادها شکل می گیرند. حق در قالب نهادهاست که تجلی کلیت و اعطای آزادی به انسانها هستند.
یک خطا در این باره را می توان درباره ی نقش آزادیسیاسی در تشکیلات حزبی و انقلابی می توان مشاهده نمود. برخی با دیدگاه فرد گرایانه و اختیارگرا از مفهوم آزادی ، معتقد اند که تشکیلات و سلسله مراتب کاری و این روابط نهادینه شده ، مانعی برای آزادی عمل سیاسی فر دهستند در حالیکه برعکس است : همین نهاد است که آزادی عمل سیاسی را برای فرد می سازد. از نظر اینها ، فرد در حالت اولیه آزادی سیاسی مطلق دارد که به ضرورت شرایط باید توسط تشکل یابی محدود شود.اما از دیدگاه واقعی مارکسیستی ، تشکیلات ، به صورت یک حق ، به فرد اعطا می کند( تشکیلات در اینجا تجلی کلیت است ) نه آنکه ( شاید از نظر برخی به ضرورت) مانعی بر سر راه آن باشد.
No comments:
Post a Comment