نقد من متوجه آنچه جامعه شناسان می گویند نیست مسئله بر سر رفتار و موقعیت ایشان است.
فقرشناسی تجربه ی زنده فقیر از عمیقترین پیچیدگی روابط شهری است. تناقضات فرد و جمع در موقعیت فقر جلوه گر می شود. فقیر از بهترین نقطه نگاه برای درک تناقضات اجتماعی برخوردار است. فقرشناسی دانشی با همان منطق نظریه فمینیستی نقطه نگاه٬ است.
مسئله اینجاست که جامعه شاس آکادمیک به جهت موقعیت فرادست خود از نقطه نگاه مناسبی برای بررسی جامعه برخوردار نیست. برای جامعه شناس فقر یک پدیده ی اجتماعی با علت هایی قابل پژوهش است اما برای فقرشناس ، فقر یک موقعیت زیستی و زنده است که تضاد و پیچیدگی های این موقعیت مشخص و شخصی نزدیک ترین ارتباط را با تناقضات و پیچیدگی های کل جامعه دارد.
بنابراین فقر به مثابه یک موقعیت زیستی شهری ، همزمان شهرشناسی و جامعه شناسی است.
فقرشناسی بیوگرافی فقیر نیست بلکه حرکت از تضادهای زندگی شخصی به سوی درک تضادهای کلیت ساختار است. تنها فقر شناسی قادر به اندازه گیری اختلاف پتانسیل مداراجتماعی است. درک تضاد فقرشناسی را با مفهوم دهک های جامعه شناسی مقایسه کنید. جامعه شناسی بورژواشناسی است. اثبات بلاهت است . تنها نشان می دهد که چگونه تعصب به حماقت تبدیل می شود.
فقرشناسی از نظریات جامعه شناسی به شناخت خود ِ جامعه شناس می رسد. فقرشناسی نشان می دهد که چگونه تضاد طبقاتی به تمامی سطوح رفتارهای فرهنگی روبنایی و ایدئولوژیک کشیده می شود تنها کافی است به مثال زیر دقت کنید :
یک زن ساختارشکن بورژوا فمینیست است و یک زن ساختارشکن پرولتر جنده!
چگونه یک زن فقیر می تواند استقلال اقتصادی پیدا کند؟ آیا محیط های کار زنان ، غالبا همان محیط های کار بورژوازی نیست؟ در زیر مشاهده می کنید که جمله ی فوق چگونه تبدیل به پیش داوری های رایج می شود :
اگر یک منشی زن آرایش غلیظ کند و خوش برخورد باشد احتمالا با کارفرمایش رابطه ی جنسی دارد. اگر یک زن مدیر آرایش غلیظ کند و خوش برخورد باشد ، حتما مردمدار و سانتی مانتال است.
مسئله جامعه شناسی بیان حقیقت است اما کدام حقیقت ؟ مسئله ی فقرشناسی کسب قدرت بیان هم هست.
No comments:
Post a Comment