Sunday, November 28, 2010

تزهایی درباره ی مذهب

مذهب کیهانی کردن جامعه طبقاتی است.

برخی می پندارند اگر تعصب را از مذهب بزداییم ، رام و بی خطر خواهد شد ، اما خاستگاه تعصب، منافع فرقه ای و نهایتا طبقاتی است ، یعنی دقیقا همان چیزی که مذهب برای حفظ آن بوجود آمده است ، گویی بخواهیم ماهیت مذهب را از آن بگیریم. این تعصب است که با طرد مذهب  رام خواهد شد و نه برعکس.

منافع بورژوازی بواسطه ی توانایی اکتساب کار اضافی در مبادله حاصل می شود و نه تحمیل ایده ها. بنابراین مذهب اگرچه برای وی کارکرد دارد اما ضرورت ندارد. پس سکولاریسم بورژوایی چیزی نیست جز تقلیل ارگان های  سیاسی مذهبی به ابزار تبلیغاتی ارگان های سیاسی. بنابراین صرفا امر ارگانیک به امر ابزاری تبدیل می شود.

بزرگترین خطر برای مذهب وقتی است که بخواهد خود را ثابت کند ، عقلانی جلوه دادن باورهای مذهبی خروج از قلمروی دوکسا به قلمروی اپیستمه است یعنی خروج از باورهای پذیرفته شده اما اندیشیده نشده به باورهای اندیشده شده اما پذیرفته نشده.  

یک آخوند یا گدا است یا پادشاه . یعنی یا او برای آخرت مردم  پول مفت گدایی می کند یا برای دنیای خودش پول مفت اخاذی می کند.

اینکه جمهوری اسلامی از اسلام سوء استفاده می کند مثل این است که بگوییم که دروغگو نباید از جهل دیگری استفاده برد.  خرافات برای فریبکاری بوجود آمده و بدست همان فریبکاران ساخته شده است.

برخی برای مدرن کردن مذهب می گویند که از متن مقدس تعابیر متفاوتی می توان کرد و هیچ تفسیری مطلقا بر دیگری رجحان ندارد. اما این چه خدایی است که قدرت انتقال مطلبش اینقدر ضعیف است . خدایی که زمان و مکان را آفریده اما صحت سخنانش تابعی از همان آفریده هایش یعنی زمان و مکان می شود! اما تفاسیر مختلف فقط یک بازی مقولاتی است : مثلا وقتی خدا به زنان می گوید سر  و اندام خود را بپوشانید عده ای با استفاده از مقوله ی کمیت می گویند برای همه نگفته و برای برخی گفته است ، عده ای با استفاده از مقوله ی زمان می گویند ، در آنزمان گفته و برای اکنون نگفته و عده ای هم با استفاده از مقوله ی نسبت می گویند مشروط به شرایطی گفته و همیشگی نیست . اما آیا خدا مقولات ارسطویی را نمی شناخته ؟
+

No comments:

Post a Comment