Saturday, November 27, 2010

واکاوی مبادله


1/
ناشناخته ترين انسان : آنكه مبادله مي كند.
خداوند در فاوست گوته تا جايي اقتدار خود را بازمي يابد كه قرارداد و مبادله ي فاوست و مفيستوفلس را با دهش خويش فسخ مي كند. دهش تمهيد انديشه ي آريايي در مقابل كينه توزي هاي مبادله گر انديشه ي يهودي است. مسيح نيز با برهم زدن بازار يهوديان ، كينه توزي آنان را به جان مي خرد و او در مقابل با بازخريد گناه ، يعني با دهش به مبادله گران يهودي پاسخ مي دهد. به ترا‍ژدي گوته بازگرديم : هلن نماد ارزش مصرف است كه در مبادله وعده داده مي شود اما بهشت خداوندي دهشي است كه به صورت ناگهاني و بي هيچ مبادله اي ، انسان را مستفيض مي سازد. تقابل خداوند/ شيطان در فاوست گوته چيزي نيست جز تقابل ارزشهاي بخشش و دهش در برابر سرمايه داري حسابگر و يهودي مسلك.
در داستان هاي شرقي وقتي به شهري براي جاسوسي مي رفتند خود را به هيبت تاجران درمي آوردند. تاجر مي تواند به همه جا برود و آنچه از او خواهند شناخت كيفيت كالايي است كه در اختيار دارد. هيچ كس از هويت او و مقاصدش سئوالي نخواهد كرد. مبادله گر ناشناس باقي خواهد ماند و البته اين بنيان بي ارزشي اوست. رومانتيسيسم در قرن نوزدهم چيزي نيست جز مرثيه اي براي از دست رفتن ارزشهاي انساني در قالب انسان حسابگر سرمايه داري.
در خيابان هايي كه اتومبيل ها براي رفتن مي ايستند گدايان براي زنده ماندن ايستاده اند. تباهي دهش و آغاز مبادله. ما قرباني جنگ تاريخي دو انديشه ايم : انديشه ي كثيف يهودي و انديشه ي كثيف تر آريايي.
2/ مانكن پلاستيكي انساني است كه در پشت ويترين ها يخ زده است. مبادله گر انسان نمايش دهنده است ، او چيزي نيست جز نگهبان كالاي خود. اما اي آريايي ها ، مگر انسان پيشتر چه بود ؟ زني كه كوزه اش را بر بالاي سر مي برد.اوريكلمه هايي كه فضيلت آنان در اين است كه ارباب خود را در هنگام پاشويي بازشناسند.

"در جهان بهترين چيزها را ارجي نيست تا انكه نخست كسي ان ها را به نمايش گذارد . مردم اين نمايشگران را مردان بزرگ مي خوانند."
نيچه درباره ي مگسان بازار در چنين گفت زرتشت.
اما دهش چيست ؟ دهش مبادله ي نمادين است : در اوديسه پادشاهان يوناني مانند نستور رسم را بر اين مي دانند كه ابتدا از گمگشتگان و بيگانگان با دهش و قرباني كردن هاي بسيار ، استقبال كنند و آنگاه سپس از هويت آنان پرسش كنند. اما مبادله گر هيچ نيازي به پرسش از هويت طرف مقابل ندارد. ديگري ناشناخته باقي ميماند. انديشه ي آريايي قدرت و دهش را دو نيروي توازن جامعه طبقاتي مي داند و انديشه ي يهودي مبادله را براي توازن برجاي مي نشاند.
بنگريد زاري نيچه بر از دست رفتن هويت انسان در مبادله :
"آنان از من مي ستانند؛ اما آيا دستم هرگز به روان هاشان دست مي يابد؟ ميان دادن و ستاندن ورطه اي است و سرانجام بر كوچكترين ورطه پلي بايد زد."
نيچه - سرود شب - چنين گفت زرتشت.

بنگريد ستايش نيچه از توازن آريايي قدرت و دهش براي حفظ جامعه طبقاتي :
"خوش دارم بدزدم از اناني كه هديه شان داده ام. اين چنين گرسنه ي شرارتم"
نيچه - سرود شب - چنين گفت زرتشت
بيهوده است : مبادله ، توازن قدرت و دهش را شكست داده است . انسان موجودي است كه مبادله مي كند و اين تنها آينده اوست. قراردادها تنها همساني سرنوشت ها و دست نوشت هاست
3/ قرارداد، خداي مرده ي مبادله است .
مبادله مرگ توازن قدرت - دهش است. و شخصيت "زشت ترين انسان" همان كسي است كه خدا را كشت چون نبايد كسي بر مبادله بنگرد. مبادله ضرورت و مشروعيتش را از خودش مي گيرد. بشنويد سخنان زشت ترين انسان را ، همان كه خدا را كشت :
. اما او( خدا) مي بايست بميرد ! اوبا چشماني مي نگريست كه همه چيزرا مي بيند . او ‍رفتارهاي انسان و بيخ و بن اش را مي ديد ، همه ي پستي و زشتي پنهان اش را. رحم اش شرم نمي شناخت. او تا آلوده ترين گوشه و كنارهاي من مي خزيد. اين كنجكاو ترين ، اين زياده زور آور ، اين زياده رحيم ، مي بايست بميرد! او هميشه مرا مي ديد.ميخواستم از چنين شاهدي انتقام بستانم يا خود ديگر زنده نمانم. خدايي كه همه چيز را مي ديد از جمله انسان را ! چنين خدايي مي بايست بميرد ! انسان تاب آن نداشت چه چنين شاهدي زنده بماند. چنين گفت زشت ترين انسان.
نيچه - زشت ترين انسان - چنين گفت زرتشت
زياده رحيم ، زياده زورآور ، اين همان توازن قدرت - دهش است كه بر جامعه طبقاتي آريايي ها حكم مي راند و تنها زشت ترين انسان است كه زرتشت اين پيامبر بازبرخاسته اين قوم پليد را در سخن شكست مي دهد. چون نيچه خود ميداند كه سرنوشت زرتشت نيست :
هنوز كسي را نشناخته ام كه خويشتن را ‍ژرف تر از اين خوار بدارد. اما اين نيزبلند پايگي است. نكند او همان انسان والاتري باشد كه من فريادش را شنيده ام.
اما زشت ترين انسان چه كسي است : همان كه خواري خويشتن در مبادله را مي پذيرد اما بر حق خود در مبادله پاي مي فشارد تا از خويشتن فراتر رود.

No comments:

Post a Comment