Saturday, November 27, 2010

نه پدر

کسی که مثل پدر خود باشد ، فقط به اندازه یک اسپرم ارزش دارد.
پدر و مادرها  از ما می خواهند به همه چیز عادت کنیم اما ای کاش خود آنها هم عادت قدیمی خودارضایی را ترک نمی کردند و ما اینجا نبودیم.
یک روز مادرت دل درد گرفت و تو به دنیا آمدی. یک روز پدرت از دست گریه های تو سردرد گرفت و تو تربیت شدی. ای کاش در زهدان باقی می ماندیم و آدم نمی شدیم . ای کاش در انباری خانه باقی می ماندیم و ادب نمی شدیم.
نه  به پدر ، کلید آزادی است. پدر فقط یک مفهوم است ، بدویان آنرا ساختند تا جامعه طبقاتی را بوجود آورند. از تو تا پدرت راه زیادی است : تخمک - واژن - اسپرم. او تنها بخشی از روابط زنجیری علی و معلولی است. در این زنجیره ، او همان قدر تاثیر گذار است که اتمام ِ کاندوم  در داروخانه ی سر ِکوچه.
شیزوفرنی راه نجات از اودیپ نیست ، راه حل نارسیسیسم است. تو باید به دنبال ابژه ای بگردی که به بهترین وجه تو را منعکس کند. از اینرو پدر بدترین ابژه است . او فقط خودش را منعکس می کند. او کاملا تیره است.
اودیپی ، بیش از حد اودیپی ! من وقتی بچه بودم خدا را مثلثی واژگون تصور می کردم که همیشه نوکش را طرف من می گیره.شاید من مهندس نوزادها بودم که با چند میلی گرم لیبیدو ، به زبان تزریق شدم . اکنون که دیرزاد شده ام ، نه  مانند اودیپی ها در زبان می لغزم و نه مانند شیزو ها خودم را شل می کنم تا از خلل و فرج زبان به پایین بلغزم . من یک نارسیسیست هستم ،همه واژگان انعکاسی از "من" است. حتی وقتی به شما لطف می کنم برای این است که خودم را از چشم شما بنگرم.
آیا نوشته ای وجود دارد که تمامی انسانها را افسون کند؟ نه برای تسخیر قلب شما ، که بدتر از آغوش روسپیان است بلکه برای تسخیر مغزتان. فیلسوفان شبیه دزدان هستند . با این تفاوت که دزدان از دیواری بالامی روند که شما به دور مالکیت خود پیچیده اید و من از دیواری که به دور مغزتان.
زبان به دو قلمرو تقسیم می شود : فضایی که "اگو" اشغال می کند و فضایی که "پدر" اشغال می کند. قبل و بیرون از این جبهه ی جنگ تنها زهدان و مرگ وجود دارد. تعریف واقعی پدر یعنی : "زبان ِ بدون "من"".

No comments:

Post a Comment