Sunday, November 28, 2010

فاشیسم یا سرنگونی

تقلب انتخابات دوره دهم ، نشان داد که جناح اصول گرای جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای ، در صدد حذف و تصفیه ی سیاسی جناح موسوم به اصلاح طلب برآمده است. اما هدف مهمتر و فاجعه ی مهلک برای مردم ، عزم این جناح برای برقراری  یک دیکتاتوری پلیسی تمام عیار تحت عنوان "حکومت اسلامی" است.دلیل این کار را می توان یکپارچه سازی هرچه بیشتر نظام حول مقام رهبری دانست تا در ضمن غرب و خصوصا آمریکا متقاعد شود که تنها طرف مذاکره آنها بوده و مهمتر اینکه آینده ی ایران بدون وجود این رژیم قابل تصور نیست. احمدی نژاد بارها اعلام کرده است که دولتش قدرت سیاسی در منطقه است و آرامش خاورمیانه منوط است به مشارکت و جلب رضایت دولت وی. اگرچه این قدرت نمایی ها برای هیبت جمهوری اسلامی گاهی خنده دار به نظر می رسد، اما موقعیت نیم بند امنیتی عراق و افغانستان باعث شده است تا غرب نقشی را برای جمهوری اسلامی در نظر بگیرد. اخبار دیگری هم از نگرانی خامنه ای برای جانشینی در مقام رهبری حکایت می کند ، این اخبار نشان می دهد که رهبر ایران قصد دارد پسر خود مجتبی خامنه ای را ولیعهد  گرداند!

 با وجود تمامی این وقایع ، مردم ایران باید بدانند که رژیم  دوران سیاهی را برای ایشان تدارک دیده و اکنون مبارزه ی آنها دیگر صرفا اعتراض به یک تقلب یا تدوام حمایت از یک کاندیدای اصلاح طلب نیست. آنها باید بدانند که در مسیر  این جنگ داخلی ، جناح اصلاح طلب کوتاه خواهد آمد یا به حداقل ها راضی خواهد شد و این خطر وجود دارد که آنها مردم را در مبارزه ی آزادیخواهانه شان تنها بگذارند و یا به مصالحه و سازش تن دهند.

اکنون که یک اتحاد مردمی برای اعتراض پدید آمده است ، باید آگاهی و هوشیاری را به پیکره ی این حرکت خودانگیخته انقلابی تزریق کرد. از یکسوی نباید این مبارزه را به نام جنبش اصلاح طلبان مهر زد و مایوسانه دست ازمبارزه کشید چه آنکه دلیل حمایت های مردم از آنها صرفا نفی دولت احمدی نژاد بود.هیچ کس به خاطر خدماتی که  در گذشته برای مردم انجام دادند از آنها حمایت نمی کند. اما با توجه به آینده ی تاریک پیش رو ، حرکت اعتراضی مردم را تا جایی که مبارزه ای همه جانبه برای نفی فاشیسم است ، باید به رسمیت شناخت.اما ازطرف دیگر ، رنگ سبز مردم ، ناسیونالیست ها ، سلطنت طلبان و فرصت طلبان را برانگیخته تا با کوررنگی تمام خود را بدست امواج توده ها بسپارند. این افراد  به هیچ وجه تلاش نمی کنند تا جنبش اعتراضی مردم را از خطرات احتمالی مانند سازش های پنهانی و در افتادن به دام ارتجاع دیگر ، آگاه سازند. این افراد همان هایی بودند که مردم را فریب دادند تا در این انتخابات نمایشی و دروغین شرکت کنند و اکنون هم مردم را به ترفند های دیگر فریب می دهند.

اخبار و حوادث اخیر نشان می دهد که محافظه کاران  لقمه ای بزرگتر از دهان برداشته اند .نه اصلاح طلبان توانایی رهبری مردم تا سرنگونی را دارند و نه محافظه کاران توانایی تثبیت و حذف مخالفین را ، پس فضای سیاسی ایران گره خورده است و نمی توان گفت توازن قوا به نفع کدامیک از طرفین است. در این برهه وظیفه ی تمامی نویسندگان ، فعالین سیاسی و روشنفکران به جای حمایت کورکورانه از اعتراض ؛ آگاه سازی و هدایت این جنبش به سمت و سویی است که به نفع مردم تمام شود.

No comments:

Post a Comment