Thursday, May 24, 2012

برده داری در اسلام




 در عصری که اسلام شبه جزیره ی عربستان را فرا گرفت ، شیوه ی تولید برده داری بر جوامع حاکم بود. در شیوه ی تولید برده داری ، طبقه ی حاکم نیروی کار را با مالکیت و تصاحب تام بر صاحب نیروی کار بدست می آورد و بدین ترتیب نیروی مولد به برده تبدیل می شود. مختصات خاص برده داری ایجاب می کرد که بردگان از اقوام مغلوب یا نژاد های دیگر گرفته شوند و انگیزه ی بسیاری از جنگ های امپراتوری های باستانی نیز را می بایست در همین هدف جستجو کرد. اما برده داری اشکال مختلفی به خود می گیرد و با استناد به تاریخ دوران برده داری می توان دریافت که دو استفاده ی مختلف از برده می شد: یا  برده در کشاورزی ، باغداری یا انجام امور منزل به کار گرفته می شد و یا برده ها بخش عمده ای از نیروی نظامی را تشکیل می دادند که به آن برده داری نظامی می گویند. اکنون با اتکا به این مقدمه می خواهیم نشان دهیم که برده داری قبایل عرب چه نقشی در ظهور اسلام داشت و متعاقب آن مسلمانان چگونه برده داری را نه تنها گسترش دادند بلکه نظام بسیار منسجمی از تجارت برده و   سپس برده داری نظامی براه انداختند.
در شبه جزیره ی بی آب و علف عربستان کشاورزی رونق چندانی نداشت و تولید تنها به باغداری و دامپروری در مقیاس بسیار کوچک در واحه ها محدود می شد. وجود واحه های جدا و دور افتاده از یکدیگر موجب می شد که قبایل به صورت پراکنده و بعضا متخاصم با یکدیگر باقی بمانند. بنابراین آنها توان ایجاد  کشاورزی متمرکز حول یک شهر و در نتیجه  حکومت مرکزی را نداشتند. از اینرو بهتر است که شکل تولید اعراب بادیه نشین را تنها اقتصاد خانگی بدانیم که شامل کارهای پراکنده ای مانند باغداری ، چوپانی ، پرورش شتر ، دایگی و پرورش کودک و ...می شد. به دلیل این اقتصاد خانگی محدود ، اعراب فاقد توانایی اتحاد و سازماندهی برای تشکیل یک امپراتوری بودند. به حجاز می بایست به چشم باریکه ی کوچک و ممتدی از سرزمین عراق و سوریه ی امروزی نگریست که در نهایت به عنوان یک مسیر تجاری به یمن ختم می شد. وجود یمن به عنوان یک مرکز تجاری موجب گشت که اعراب حجاز بتوانند علاوه بر اقتصاد خانگی به منبع درآمد دیگری یعنی تجارت دست یابند. تجارت موجب شد که اعراب حجاز به خصوص قبیله ی قریش در مکه به ثروت فراوانی دست یابند. این اعراب با یهودیان ساکن خیبر و یمن روابط تجاری بسیار خوبی داشتند. مسیر تجاری شام / یمن و رونق یافتن تجارت، اقتصاد خانگی اعراب  را نیز تقویت کرد به طوریکه برده های سیاه بیشتری از دریای سرخ به شبه جزیره ی عربستان ترانزیت می شدند.
پیش از توضیح دلایل اقتصادی برای ظهور اسلام می بایست به توضیح مختصری از دلایل سیاسی آن بپردازیم.دو امپراتوری عرب لخمیون و الغسانسه در شمال هرکدام به ترتیب از امپراتوری ایران و روم دفاع می کردند. امپراتوری ایران در اتحاد تجاری با یهودیان ساکن در یمن توانست مسیر تجاری را از راه حجاز به یمن باز کند. از اینرو جامعه ی یهودی در سراسر عربستان به خصوص در واحه ی خیبر پراکنده شد. اما اتفاقی افتاد که سبب شد پای مسیحیان هرچند اندکی به شبه جزیره ی عربستان باز شود. یک سکت مسیحی به نام نستورین ها به خاطر عدم اعتقاد به پسر بودن مسیح و تثلیث ، توسط کلیسای بیزانسی مرتد اعلام شدند. تعقیب پیروان این سکت آنها را به جنوب یعنی حجاز راند.
در چنین بستری بود که محمد با عقاید مسیحی و یهودی آشنا شد. او قبل از ادعای پیامبری مدتی را برای همسر ثروتمند خود خدیجه به تجارت مشغول شد. رقابت با یهودیان و همپیمانی با مسیحیان در امر تجارت را می توان از انگیزه های اقتصادی محمد برای ادعای پیامبری و تغییر نظر قبیله ی قریش به شمار آورد. او از طریق پسرعموی خدیجه یعنی ورقه بن نوفل متوجه شد که در کتب یهودیان و مسیحیان اشاره ای به ظهور یک پیامبر شده است و به تشویق او یا به ابتکار خویش ، خود را همان کسی خواند که نشانه هایش در اهل کتاب آمده است( سوره ی سیزده آیه 43).بعدها وقتی به یثرب رفت و در مشاجره ، یهودیان به او گفتند که آنچه در کتاب ما بشارت شده است پیامبری از یهود است و نه از اعراب ، او این ادعا را رها کرد و قبله را از بیت المقدس به کعبه تغییر داد. اگرچه جزئیات انگیزه های اولیه برای ادعای پیامبری روشن نیست اما با توجه به محتوای قرآن این نکته مشخص است که منابع اطلاعاتی محمد کاملا شفاهی و ناقص  و متاثر از یک ایده های سکت رافضی مسیحی بوده است. او ادعای مسیحیان رافضی  و تبعید شده حجاز را تکرار کرد که معتقد بودند چون جسمانیت شر است پس مسیح مصلوب نشده است. عدم دسترسی محمد به منابع دقیق موجب شد که  در سوره ی نوزده آیه 28 ، در بخش تولد مسیح ، آشنایان ِ مریم او را خواهر هارون (میریام) نسبت می دهند و نه مریم. به مرور  برای کتمان این اشتباه فاحش ، این دو نام در عربی یکی شدند! محمد بعدها در توجیه به سئوال یکی از پیروانش که با مسیحیان نجرانی مواجه شده بود پاسخ می دهد که آنها ماری را به افتخار اینچنین نامیدند!
هر آنچه که انگیزه های تصادفی و ظاهری محمد برای ادعای پیامبری باشد ، مسلم است که او مسیحیان را در سوره ی حمد ، گمراه ( به خاطر تثلیث) و یهودیان را مغضوب خوانده است. او همواره این تبعیض میان مسیحیان و یهودیان را حفظ کرد، به طوریکه در سوره ی روم ، بعد از مشاهده شادمانی اعراب از پیروزی ایرانیان( یعنی همپیمانان یهود و اعراب برای تجارت) ، وعده ی پیروزی روم را می دهد. همچنین او بسیاری از مسلمانان را به سوی پادشاه مسیحی نجرانی فرستاد تا در آنجا پناه گیرند. اگر سوره های مکی را در قرآن از سوره های که در مدینه نازل شد جدا کنید ، متوجه خواهید شد که عقاید محمد در این آیات بسیار به مسیحیت نزدیک است. او این عقیده ی مسیحیان را رواج می داد که بزودی قیامت خواهد شد و یا اعراب به خاطر شرک عقوبت خواهند دید. اما در پشت این اختلافات عقیدتی می بایست یک نزاع سیاسی و اقتصادی برای تجارت بین یهودیان( و ایرانیان و مشرکین) و مسیحیان( رومیان) را جستجو کرد.
تبلیغات مسیحی وار محمد در مکه هیچ پیروزی شگرفی برای او به ارمغان نیاورد تا اینکه او موفق به اخذ پیمان نظامی با قبلیه خزرج از یثرب گشت. در واقع تنها اینجاست که می توان از اسلامی که امروز می شناسیم سخن گفت.تا قبل از آن محمد را باید در مکه پیامبری ملایم دانست که  این حرف مسیحیان را تکرار می کرد که به زودی قرار است که جهان با قیامت به پایان برسد. اما در یثرب اسلام مانیفستی است برای اقتصاد جنگی و راهزنی ( جهاد) به عنوان یک مکمل در کنار شیوه ی تولید اقتصاد خانگی.
همانطور که پیشتر گفتیم اعراب حجاز برای جبران کاستی در اقتصاد خانگی ضعیف و آسیب پذیر خود به تجارت روی آوردند. اما در اینجا یک آلترناتیو بالقوه ی دیگر هم وجود داشت که محمد با زیرکی آنرا نمایندگی کرد.اگر قریش برای جبران اقتصاد خانگی به تجارت روی می آورد ، پس مردم یثرب می توانند برای جبران آن به راهزنی روی آورند. اعراب بادیه نشین از دیرباز به راهزنی مشغول و به این کار معروف بودند،( یهودیان این عرب بیابانگرد را با شخصیت اسماعیل که در بیابان آواره بود ترسیم کرده اند) اما محمد راهزنی را به یک نظام منسجم عقیدتی و سیاسی تبدیل کرد. به طوریکه غنائم می بایست به طور مساوی تقسیم می شدند ، راهزنی نه به شیوه ی منفرد و تصادفی بلکه به صورت نظام مند و با رهبری متمرکز محمد صورت می گرفت. تعداد غزوات ( یا در واقع راهزنی هایی که خود محمد نیز به عنوان فرمانده ی نظامی در انها حضور داشت) توسط منابع اسلامی 43 عدد ذکر شده است. این عدد خود نشانه ی گسترش و اهمیت چنین مکمل اقتصادی دارد به طوریکه حتی اولویت مهمتری از اقتصاد خانگی پیدا می کند. محمد در قرآن ، برخی از مسلمانان که به خاطر فصل چیدن خرما از جنگ سرباز می زدند را سرزنش می کند.  
پس از گسترش امپراتوری اعراب در دوره ی خلافت عمر، مسلمانان با این واقعیت مواجه شدند که قادر به حفظ این امپراتوری تنها با اتکا به جنگ و اقتصاد خانگی نیستند. معاویه در رقابت با علی به خوبی این نکته را دریافت که این امپراتوری عظیم را نمی توان با نشستن در بیابان و در یثرب اداره کرد و از اینرو مرکز حکمرانی خود  را به شام منتقل کرد. آنچه مسلمانان عدالت و برادری دوره ی صدر اسلام می نامند و نسبت به آن با قبطه سخن می گویند در واقع چیزی جز برابری در تقسیم غنایم حاصل از راهزنی  و جنگ نبود. اما بعد از تاسیس امپراتوری اسلامی آنها موفق شدند که با تاسیس دو شیوه ی مناسب برده داری یعنی1. برده داری نظامی و 2. تجارت برده در صحرای شمال آفریقا این امپراتوری را حفظ کنند. در غیر این صورت دوره ی امپراتوری اسلامی تنها یک حادثه ی زودگذر در تاریخ رقم می خورد که متاسفانه چنین نشد.
می توان گفت که تاسیس برده داری نظامی گسترده در زمان هارون الرشید ، خلیفه ی عباسی ، و نیز تجارت برده در شمال آفریقا ، حکومت اسلامی را نجات داد.

1. تجارت برده در شمال آفریقا

برده برای اعراب بادیه نشین  تنها برای اقتصاد خانگی و به عنوان خدمتکار جنسی ، غلام و کنیز استفاده می شد. از آنجایی که برخلاف برده داران آمریکایی ، کار سخت کشاورزی در عربستان وجود نداشت ، کنیزان سیاه به مردان ترجیح داده می شدند. منابع انگلیسی ذکر کرده اند که دو سوم برده های شمال آفریقا که تا همین اواخر به کشورهای اسلامی ترانزیت می شدند، زن بوده اند.
اعراب با ورود خود به آفریقای شمالی ، توانستند تجارت برده را رونق فراوان بخشند چرا که آنها با خود کشتی صحرا یعنی شتر را نیز به آفریقا آوردند. به لطف این حیوان ، صحرای بزرگ آفریقا که شمال سفید را از جنوب ِسیاه جدا می کرد، برای تجار برده قابل رفت و آمد گشت. بنابراین مسلمانان توانستند نظام منسجمی از تجارت برده به راه اندازند که تا قرن نوزدهم دوام داشت. مسیرهای تجاری به صورت زیر بود :
الف. از ساحل شرقی به اقیانوس هند و دریای سرخ
ب . از میان صحرای آفریقا به سرزمین مغرب
ج . تجارت دره ی نیل از سودان شرقی به مصر
اگرچه گفته می شود اسلام مدارا و ملایمت با برده را توصیه کرده است ، واقعیت امر دیگری است. در اواخر قرن نوزدهم ناظران غربی گزارش کرده اند که بردگان در آسمارا در صحرای غربی در یک مرکز مذهبی در محوطه ی باز همراه با بزها  وشترها نگاه داری می شدند. حتی مورخ تونستی ، ابن خلدون معتقد بود که سیاهان را باید برده کرد چرا که انسانیت اندک و همچون حیوانات ویژگی های پستی دارند.
هنوز نیز نفرت نژادی از سیاهان در میان اعراب آفریقای شمالی مشهود است. متوسط عمر برده در آنزمان هفت سال گزارش شده است. یکی از دلایل مرگ و میر بالا عدم عادت بردگان به محیط جدید ، بیماری و سوء تغذیه  بود. بسیاری از بردگان در طول راه هلاک می شدند. بردگان مرد ختنه می شدند و نامهای عربی به آنان داده می شد.گزارش می شود که در بنغازی مرکزی برای آموزش زبان عربی به بردگان تاسیس شده بود چرا که هرچه برده بیشتر زبان عربی می دانست ارزش آن بالاتر می رفت. 
این ضرب المثل در میان اعراب رواج داشت که با چند خرما می توان یک سیاه را به بردگی گرفت. یک مسافر یهودی گزارش می کند که برده داران عرب ، انجیر و کشمش روی زمین می ریختند و سیاهان را غافل گیر می کردند.
در توجیه اسلام به برخی از احکام اسلامی استناد می شود که مسلمانان را به عنوان تنبیه ، به آزاد کردن برده  ترغیب می کند. اما در پس این کار یک هدف کاملا اقتصادی نهفته است. اگرچه حتی وقتی برده به اسلام روی بیاورد باز برده باقی می ماند ، اما در احکام اسلامی فرزند برده ، آزاد محسوب می شود. این امر باعث می شد که مالکین نتوانند بردگان را با زاد و ولد افزایش داده و در نتیجه نیاز به برده های جدید وجود داشته و تجارت برده همواره رونق داشته باشد. برخلاف توجیهات سخیف اسلامیست ها ، ترغیب به آزاد کردن برده در اسلام هدفی به جز فروش بیشتر برده نداشته است. در واقع این توجیه بسیار سفیهانه ای است که کسی را به آزاد کردن برده به عنوان مجازات شرعی وا داریم و سپس اسم آنرا ترویج آزادی بردگان بگذاریم . آیا اربابی که برده ی خود را آزاد می کند ، از فردای آنروز خود کارهای برده را انجام می دهد یا آنکه به بازار برده فروشان رفته و برده ی دیگری اختیار می کند؟

2. برده داری نظامی

نخستین سیستم برده داری نظامی را هارون الرشید براه انداخت.در آنزمان به برده های نظامی قلمان و بعدتر مملوک گفته می شد. تنها با کمک این برده های نظامی که معمولا از مناطق قفقاز ، ترکمنستان و یا نزدیک دریای سیاه گرفته می شدند ، امپراتوری مسلمانان دوام یافت. اگرچه این برده های نظامی مسلمان می شدند اما اعتقاد راسخی به اسلام  و به خصوص خلیفه نداشتند. تا قرن نهم این بردگان به عناصر غالب ارتش تبدیل شدند و در نتیجه قدرت بسیار یافتند . این بردگان تا جایی قدرت گرفتند که حتی خلیفه المتوکل توسط این سربازان ترور شد. بعدها در مصر آنها توانستند حکومت مملوکیان را تاسیس کنند.


نتیجه گیری

شیوه ی تولید برده داری در میان اعراب حجاز به اقتصاد خانگی محدود می شد . اما رونق یافتن تجارت در مسیر شام / یمن به دلیل حوادث سیاسی آنزمان موجب قدرت گرفتن بدیل آن یعنی راهزنی شد. مسلمانان که در واقع طوایفی بودند که راهزنی را به جای تجارت انتخاب کرده بودند، در نهایت توانستند بر شبه جزیره ی عربستان سلطه یافته و فتوحات خود را در زمان خلافت عمر تا آفریقای شمالی نیز گسترش دهند.
مسلمانان بعد از تاسیس امپراتوری، تجارت را به تجارت برده در شمال آفریقا و برده داری نظامی تبدیل کردند. بدین ترتیب تاریخ اسلام را باید به معنای تاریخی برای تغییرات در شیوه ی تولید برده داری نگریست.
اسلام به معنای واقعی کلمه ی مانیفستی است برای شیوه ی تولید برده داری و تکمیل اقتصاد خانگی با اقتصاد جنگی و راهزنی که در مفهوم ِ جهاد گنجانده شده است.


منابع :


1. The trans-Saharan slave trade (Routledge 2007)- John Wright
2. The truth about Muhammad, founder of the world’s most intolerant religion.(Regnery Publishing 2006)- Robert Spencer
3. Ishmael on the border (State university of New York press 2006) - Carol Bakhos