Saturday, November 27, 2010

عقیده و بازار

بورژوازی ایدئولوژی را معادل اتکا به عقاید جزمی در روابط اجتماعی قرار می دهد و با استفاده از این مضمون عامیانه از ایدئولوژی، بازار را همچون جهانی از روابط منطقی اما بدون عقاید و ایدئولوژِی در سایه این مفهوم پردازی تعریف می کند. اما آیا بازار جهانی خارج از ایدئولوژی است.
در وهله ی اول ، یک واقعیت این امر را تایید می کند : همه ی ما در مبادلات فردی در بازار آزاد به قول مارکس نگهبان کالاهای خود هستیم و  تنها آنچه از مبادله می خواهیم بازشناسی ارزش مصرفی خود در کالای دیگری است. عقاید ، شخصیت و باورها و اخلاقیات طرفین مبادله ، در این جایگاهی ندارد. فاوست با مفیستوفلس مبادله می کند. نگاه نوستالوژیک و متافیزیکی گوته ،  این روح سرمایه داری و جهان عاری از عقاید را در منطق مبادله  در می یابد . در جهان مبادله ، عقاید نقشی ندارند و ما می توانیم با شیطان نیز مبادله کنیم.
 
اما آیا واقعا بازار برابر نهاد خیالی ایدئولوژی است؟ در اینجا ایدئولوژی با عقاید فردی اشتباه گرفته می شود. در مبادله همه چیز نرم و الاستیکی می شود ، عقاید سخت و استوار به قول مارکس دود می شوند ، تنها کالاها سخن می گویند و حتی ارزش مصرفی انسان با منطق تولید برای سود  ِ سرمایه داری، مانع هرگونه بروز انگیزه ها وامیال و نیازهای انسانی می گردد. پس بازار آزاد  سازنده ی انسانی است منفعت طلب بی آنکه عقاید فردی او مفری در روابط کالای بیابد. اما ایدئولوژی الزاما مجموعه از باورهای خودآگاهانه نیست بلکه نوعی پیش انگاره در شرایط ایجاد مبادله است.
در واقع سرمایه داری نوعی عقب ماندگی خود ِ مبادله است. پارادوکسی است در دل مبادله. مبادله برای تحقق ارزش مصرف طرفین صورت می گیرد اما سرمایه داری دقیقا این انگیزه ی اصلی را از بین برده و آنرا به انگیزه های عقب مانده ای مانند ارزش افزایی (برای کارفرما) و بازتولید توانایی کار (برای کارگر) تبدیل می کند.بنابراین بازار آزاد خود مجموعه ای از پیش انگاره ها که پارادوکس موجود در مبادله را می پوشاند. همچنان سایه ای کمرنگ از متافیزیک بر مبادله ی سرمایه داری حکم می راند.

 
این مارکسیسم است که در تحلیل نهایی به پیشرفت انسان در اثر پیشرفت مبادله اعتقاد دارد. مبادله تنها شرط تحقق انسانیت است ، اکثر متفکرین  ندای بازگشت به اخلاقیات ذهنی و انتزاعی انسان گذشته  را سر داده اند. آنها تصور می کنند که انسان با مبادله مسخ می شود. همین اشتباه را بسیاری از مارکسیست ها نیز کرده اند : بتوارگی کالایی ، شرط اساسی پیشرفت انسان است و نه عنصر ارتجاعی در درون روابط اقتصادی. ما باید روح خود را به کالاها بدمیم و از زبان کالاها سخن بگوییم. این روح همان ارزش مصرف است که صورت دیگری از امیال و نیازهای انسانی ماست که توسط ارزش مبادله قربانی می شود

No comments:

Post a Comment