Thursday, December 2, 2010

وضعیت طبقه ی کارگر در تهران


هنگامی که میلیون ها تن در تهران برای اعتراض به نتایج انتخابات به خیابان ها ریختند ، روشنفکران بورژوا و تحلیل گران سیاسی  با خوشحالی آنرا جنبش طبقه ی متوسط خواندند. برای مثال سازگارا شادمان  از توانایی بورژوازی برای فرستادن مردم با بادکنک های سبز رنگ جلوی گلوله ، این اعتراضات  را نشانه ی "شعور طبقه ی متوسط" می خواند. حتی چپ گرایان نیز همین تحلیل را می پذیرند و طبق معمول طبقه ی کارگر در ایران خودرو و شرکت های نفتی خلاصه می شود. نهایتا این نتیجه ی مسخره گرفته می شود که طبقه ی کارگر طرفدار احمدی نژاد است. اما این دست تحلیل گران کوتوله ی بورژوا هرچه بیشتر این اصطلاح را بلغور می کنند ، نشان می دهند که درک کمتری از آن دارند. مطمئنا حتی نمی توانند این اصطلاح را تعریف کنند و یا اصلا نمی دانند که طبقه برچه اساسی تعریف می شود.  در پس این عبارات بی معنا ، آنها از اینکه طبقه ی کارگر  به دنبال اهداف بورژوایی اصطلاح طلبان روان شده است ، قند در دل آب می کنند ، اما غافل از اینکه حتی کورترین اعتراضات نیز دیالکتیک  درونی خود را داراست. واقعیت امر آن است که آنچه به عنوان طبقه ی متوسط در ذهن ما گنجانده اند ، اسطوره ای است که ایدئولوژیست های بورژوا پرورانده اند تا در پس یک تصویر مصرفی و ساده نگر از پرولتاریا ، وضعیت معیشتی وخیم آنرا پنهان کنند. در سال 1911 در یک گزارش پژوهشگری به نام استیون سون  اولین بار به عنوان یک واقعیت بیرونی از این کلمه استفاده کرد . ماکس وبر نیز که طبقات را با درآمد می فهمید ، آنها را چیزی بین طبقات کارگر و طبقات بالادست تعریف می کرد. در فوریه 2009 ، مجله ی اکونومیست اعلام کرد که طبقه ی متوسط نیمی از جمعیت جهان را شامل می شود!! تمامی اینها ، صرفا یک مغلطه ی ساده بورژوایی در مفهوم پردازی درست است.  بگذارید از اینجا شروع کنیم که طبقه برچه اساسی تعریف می شود.
طبقه براساس شیوه ی تولید تعریف می شود و نه هیچ چیز دیگری. در جامعه  سرمایه داری ، تولید به یک مبادله ی سرنوشت ساز وابسته است. یعنی خرید نیروی کار از طبقه ی کارگر یا پرولتاریا توسط طبقه ی سرمایه دار یا بورژوازی. اما در عمل و به لحاظ منطقی هر کسی تنها از سه طریق می تواند در این جامعه برای امرار معاش ، ثروت کسب کند.
1. یا صاحب ابزار تولید است و نیروی کاری دیگران را خریداری کند. یعنی بورژوازی یا طبقه ی سرمایه دار.
2. یا جز نیروی کاری خود چیزی نداشته باشد و لاجرم باید آنرا به صاحبین ابزار تولید یعنی بورژوازی بفروشد.
3. یا اینکه هم خود  صاحب ابزار تولید باشد و هم روی ابزار تولید خویش کار کند. یعنی خرده بورژوازی .

تنها چیزی که می توان براساس این تعریف طبقه ی متوسط خواند و آنرا از طبقه ی کارگر جدا ، خرده بورژوازی است. اما واقعیت این است که این طبقه از نظر تعداد بسیار کم و از نظر نقش اجتماعی فاقد اهمیت است. با پیشرفته تر شدن شیوه ی تولید ، از تعداد آنها هرچه بیشتر کاسته می شود. کمتر کسی می تواند با کارگاه های کوچک گذشته و عقب مانده ی خود ، با سرمایه داران و کارخانه های بزرگ رقابت کند. ابزار آلات تولید در صنایع آنچنان پیشرفته و پیچیده شده است که امروز جایگاه خرده بورژوازی را تنها باید در کسبه و پیشه وران، دلال ها یا خرده تاجرها جستجو کرد.
وقتی رسانه های بورژوا و کمونیسم بورژوایی ، میلیون ها تن را که در خیابان ها به جمهوری اسلامی اعتراض می کنند، طبقه ی متوسط یا خرده بورژوازی می خواند آیا منظورشان این است که اکثریت آنها پیشه ور و مغازه دار هستند؟!  حتی به سختی می توان با شنیدن این حرف جلوی خنده ی خود را گرفت. البته منظور آنها مغازه داران و کاسب ها نیست.هرکسی که در تهران زندگی کرده است به خوبی می داند که این قماش کاملا وابسته به حکومت باقی می مانند و از هرج و مرج جامعه ی موجود سود می برند. در ذهن این تحلیل گران بی سواد ، این تصویر مبهم وجود دارد که  طبقه ی متوسط کسانی هستند که از نظر در آمد موقعیت نسبتا بهتری دارند ،کسانی که در محلات میانی تهران زندگی می کنند، کسانی که دانشجو ، متخصص یا تحصیل کرده هستند و ...اما آیا طبقه، براساس میزان درآمد یا مکان زندگی یا نوع کار تعریف می شود؟ خیر. طبقه براساس نقشی که انسانها در شیوه ی تولید ایفا می کنند تعریف می شود. یعنی یا نیروی کار خود را می فروشند یا آنرا از دیگران می خرند یا اینکه از نیروی کار خود برای خود استفاده می کنند. تنها جزء سوم یعنی خرده بورژوازی را می توان طبقه ی متوسط خواند. مشکل اینجاست که این کارشناسان بی سواد ، درک درستی از طبقه ی کارگر و بورژوازی ندارند. بنابراین یکبار دیگر با جزئیات و دقت نظری بیشتر این دو طبقه را بررسی می کنیم .
1. بورژوازی طبقه ای است که از ارزش افزوده ی طبقه ی کارگر امرار معاش می کند. او می تواند یا مستقیما سرمایه گذار باشد یا اینکه به سبب خدمتی که برای سرمایه دار انجام می دهد ، در این ارزش افزوده سهیم باشد مانند مدیران ، نظامیان ، بوروکرات ها و تکنوکرات های رده بالا  و تمامی کسانی که در دستگاه های حکومتی برای حفظ سرمایه ی سرمایه داران به خدمت مقدس خود یعنی استثمار ، مشغول هستند.
2. پرولتاریا ، طبقه ای است که نیروی کار خود را در اختیار سرمایه داران قرار داده و از حداقل مزد ناشی از نیروی کار خود امرار معاش می کند. اما کارگر بنا بر نوع کار می تواند کارگر یدی یا ذهنی باشد. بنا بر تخصص می تواند کارگر عادی یا کارگر متخصص یا به اصطلاح یقه سفید باشد ، بنا بر تولید کالا یا خدمت ، می تواند کارگر تولیدی یا خدماتی باشد. اما فراموش نکنید که همه ی آنها عضو طبقه ی کارگر هستند .
آنچه معمولا در ذهن مغشوش این تحلیل گران بی مایه ، موج می زند ، تصویری است مبهم  از کارگرانی که یا خدماتی هستند ، یا متخصص و یا در آمد نسبتا بیشتری از متوسط طبقه ی کارگر دارند.  تمامی اینها در یک نکته مشترک هستند . آنها نیروی کار خود را می فروشند و در ازای ان برای بازتولید خود ، مزد دریافت می کنند.بنابراین آنها همگی جزو طبقه ی کارگر هستند. اما بیاییم وضعیت این طبقه ی کارگر ذهنی تر ، خدماتی تر  و یا مثلا متخصص را در شهر تهران بررسی کنیم. خواهیم دید که وضعیت بهتر کارگران خدماتی ، متخصص یا ذهنی تنها یک اسطوره است.

وضعیت وخیم کارگران خدماتی

اغلب این کارگران در مدت کوتاهی بدون قرارداد و دستمزد کافی استخدام شده و بعد از مدتی از این شرکت خصوصی به شرکت دیگر پرت می شوند. آنها در درجه ی صفر امنیت شغلی قرار دارند و با کوچکترین اتفاقی کار خود را ترک می کنند و یا از کار اخراج می شوند. آبدارچی ها ، منشی ها ، دفتر داران ، تلفنچی ها ، اپراتورها ، نگهبانان ، انبار دارها ، کارگران شاغل در حمل و نقل ، فروشندگان استخدامی ، صندوق داران ، بازار یاب ها و... جزو این کارگران خدماتی هستند و هر کسی که مدتی را در این مشاغل کار کرده است ، به خوبی می داند که این حرفه ها بسیار متزلزل هستند و در آمد بسیار پایینی دارند به طوری که مطمئنا از درآمد کارگران بخش صنعتی بسیار پایین تر است. مقدار این در آمد  گاهی حتی آنقدر اندک است که با توجه به بزرگی شهر تهران ، هزینه ی رفت و آمد و خوراک را تحت پوشش قرار نمی دهد. همچنین آنها در محیط شرکت های خصوصی ، در سلسله مراتب  اداری ، موقعیت  بسیار فرودست و حقیری دارند و بیش از حتی کارگران ساختمان ، در محیط کار توسط کارفرمایان تحقیر می شوند. آبدارچی ، عملا باید  نقش یک نوکر خانزاد را ایفا کند. بسیاری از منشیان تحت سوء استفاده ی جنسی قرار می گیرند و مجبور اند به رئیس خود خدمات جنسی هم ارائه دهند. علت موقعیت متزلزل این مشاغل در این است که معمولا شرکت های خصوصی در تهران ، به یک کار ثابت و مداوم نمی پردازند و برحسب فرصت های بادآورده، شکل کار خود را عوض می کنند. نتیجه ی امر ، استخدام و سپس اخراج گله ای کارگران خدماتی است. نکته ی فاجعه بارتر حیله ی کثیفی است که کارفرمایان استفاده می کنند. آنها به بهانه ی دوره ی آزمایشی، برای مدتی  کارگر را به رایگان به کار می گمارند. کارگر بیچاره به امید بدست آوردن یک کار ثابت ، به این دوره تن می دهد و به تبع تمامی تلاش خود را هم خواهد کرد تا مقبول رئیس خود بیافتد. اما کارفرمایان که ارتش ذخیره ی کار را با یک آگهی پنج هزارتومانی در روزنامه ی همشهری ، در پشت در شرکت خود به صف خواهند کشاند ، بعد از اتمام دوره ، کارگر خدماتی را مرخص کرده و دیگری را جایگزین می کنند. با همین حیله ی کثیف ، آنها به طور مجانی از گرده ی کارگران خدماتی کار می کشند.

پدیده ی زنانه شدن کار ، نیز یکی از بلایایی است که سرمایه داری ایران بر سر طبقه ی کارگر خدماتی می آورد. کافی است نگاهی که آگهی های استخدام روزنامه ها بیاندازید تا متوجه عبارت "ترجیحا خانم !" بشوید. این پدیده که محمد خاتمی  ، رئیس جمهور شارلاتان و محبوب ایران! ، آنرا نشانه ی اهمیت به زنان و حضور آنان در جامعه می پنداشت ، به واقع چیزی نیست جز تدبیر شوم سرمایه داران یعنی جایگزینی زنان به عنوان نیروی کاری ارزان  به جای مردان. علاوه بر ارزانی نیروی کار زنان ، آنها کمتر از مردان در جامعه ی مردسالار ایران ، توان گرفتن حق خود را دارند. با این حربه ، زنان با درآمد بسیار پایین استخدام می شوند و سطح در آمد یک حرفه همیشه پایین نگاه داشته می شود.
با تمامی این واقعیات ، چقدر بچه گانه و کوته نظرانه به نظر می رسد که این جماعت کارگران فقیر و سیار را جزو طبقه ی متوسط به شمار آوریم و سپس براحتی تصور کنیم که آنها از نظر معیشتی مشکل چندانی ندارند.

اسطوره کارگر متخصص

معلوم نیست که به چه علت باید کارگران متخصص را در ردیف خرده بورژوازی به حساب آورد یا در ردیف کسانی که در ارزش افزوده ی سرمایه داران سهیم هستند . این عقیده درست است که سرمایه داران ، کارگران متخصص را نسبت به کارگران ساده ، سخت می توانند اخراج کنند ، اما به همان نسبت ، فرصت های شغلی این کارگران اندک است . واقعیت این است که اغلب کارگران متخصص ، در شرکت های خصوصی یا دولتی تهران ، در رشته ی تخصصی خود به کار مشغول نیستند ، در واقع آنها اصلا کارگر متخصص نیستند. برخی از آنها( خصوصا مهندسین نرم افزار) تلاش می کنند که خود شرکتی تاسیس کنند و در این کار مداوما شکست می خورند چرا که موفقیت این شرکت ها تنها وابسته به وجود عناصری در داخل حکومت یا سرمایه ی زیاد است. به واقع متخصصینی که شرکت های خصوصی می زنند تا در ردیف نوعی خرده بورژوازی قرار گیرند ، موجودات فقیر و بیچاره ای هستند که حتی به سختی می توانند از هزینه ی اجاره ی ملک اداری خود برآیند. این شرکت ها فصلی هستند و به سرعت محو شده و نیروهای انان جذب شرکت های بزرگ تر می شود. بنابراین کارگران متخصص ، هر چه بیشتر در رشته های غیرتخصصی استخدام شده و هرچه بیشتر ، درآمد آنان با توجه به تورم ، کاهش می یابد یا در بهترین حالت ثابت باقی می ماند. همچنین با توجه به تعداد کثیر این به ظاهر کارگران متخصص ، آنچنان رقابتی بر سر کار در ارتش ذخیره ی بیکاران متخصص وجود دارد که اغلب این کارگران در بیشتر زمان خود بیکار هستند. حیله ی دوره های آزمایشی برای این کارگران نیز توسط سرمایه داران اجرا می شود. برای مثال طراحان ، حسابداران ، برنامه نویسان ، مهندسین فنون متخلف ،  آموزگاران زبان و ...همگی کارگران متخصصی هستند که تخصص شان نه تنها درآمد کافی برای آنان ایجاد نکرده است ، بلکه همواره در بی ثباتی موقعیت کاری به سر می برند. در حیطه ی تخصص های مربوط به علوم انسانی وضع اسف ناکتر است.  همانطور که می دانید  شغل چندانی به نام نویسندگی ، ترجمه ، شعر ، موسیقی یا هنر وجود ندارد. این افراد مجبور هستند در قالب مثلا روشنفکران در کنج کافی شاپ ها بخزند یا به ورطه ی اعتیاد بیافتند، یا با ادامه ی تحصیل از شرایط سخت بازار کار فرار کنند و یا به خارج از کشور پناه ببرند.
نکته ی دیگر که فراموش می شود این است که کارگران متخصص اتفاقا نرخ استثمار بالاتری از کارگران یدی دارند. به بسیاری از این کارگران ، کار پروژه ای سپرده می شود و بنابراین این توهم به آنها دست می زند که صاحب کار خود هستند ! اما اگر واسطه های حکومتی و بورژوای آنها را برای سپردن پروژه های کاری در نظر بگیریم نرخ استثمار آنان به چندین هزار در صد خواهد رسید. من نیز مدتها در همین  شرکت های  خصوصی به عنوان برنامه نویس  و گرافیست کار کردم . طی هفت سال ، ده شرکت مختلف را عوض کردم و چندین ماه حقوق نگرفته دارم و با پایان پروژه مجبور به تغییر شغل خود می شدم. نرخ استثمار از هشتصد درصد تجاوز می کرد.


تبعید کارگران از شهر

تا آنجا که من خوانده ام ، کمتر کسی است که در مورد پدیده ی تبعید کارگران از شهر چیزی نوشته باشد یا بدان اشاره ای کرده باشد. تنها گی دوبور در کتاب جامعه ی نمایشی و یا مانوئل کاستلز به آن اشاراتی کرده اند.با پیشرفت سرمایه داری و قطبی شدن جامعه حول دو طبقه ی کارگر و سرمایه دار ، کارگران هرچه بیشتر به پیرامون شهر رانده می شوند و مرکز شهر هرچه بیشتر توسط سرمایه داران و مراکز تجاری آنها غصب می شود. در اطراف تهران و حول شهر کرج ، بیش از چهار میلیون کارگر زندگی می کنند. در اثر تورم کاذب مسکن ، کارگران هرچه بیشتر به حاشیه های شهر رانده می شوند ، هزینه ی رفت و آمد آنان افزایش یافته و باید ساعتها وقت خود را در ترافیک شهر تهران تلف کنند. طنز تلخ اینجاست که آنها وقتی به سر کار می رسند ، آنچنان خسته اند که دیگر توان کار کردن ندارند.  
علت اینکه کارگران خدماتی( و معمولا اسمشان را کارمند می گذارند) را جزء طبقه ی متوسط محسوب می کنند با این تصور کوته نظر تقویت که کارگران صنعتی و تولیدی کمتر به چشم می آیند، اکثر روابط اجتماعی برعهده ی با کارگران خدماتی است.به عنوان یک مثال ساده ، اگر شما به رستوران بروید ، پیشخدمت ها را می بینید و نه آشپزها را.کارگران صنعتی به مجمتع های مسکونی نزدیک کارخانه ها تبعید می شوند ، کارگران افغانی ، در اردوگاه ها با وضعیتی اسفناک اسکان داده شده اند . شهرداری و ادارات دولتی که وظایف خدماتی را بر عهده دارند تحت عنوان برون سپاری ، کارهای خدماتی را به صورت پیمان کاری به شرکت های خصوصی می دهند. این شرکت های خصوصی بدون قرارداد و استخدام کارگران یدی را  با هزینه های بسیار کمتر استخدام می کنند. بنابراین کارگران یدی در محیط های مخفی و حاشیه ای ، متفرق شده و از انظار پنهان می مانند. چیزی به نام یونیفورم برای این کارگران بیچاره تعریف نشده است. با قراردادهای کوتاه مدت ، همواره در خطر اخراج قرار دارند و حقوق آنها همواره معوقه باقی می ماند.

اکنون بیایید دوباره نگاهی به تحلیل ِ کارشناسان بورژوا بیاندازیم که این مردم بیچاره را طبقه ی متوسط می خواند و این نتیجه ی قطعی را می گیرد که مسئله ی آنها معیشت اقتصادی نیست و احتمالا فقط برای آزادی بیان یا آزادی های اجتماعی و سیاسی مبارزه می کنند! این دیدگاه کثیف و مسخره است. این دیدگاه جنگ طبقاتی است که ایدئولوژیست های بورژوا برعلیه طبقه ی کارگر در ایران براه انداخته اند تا آنها را طرفدار احمدی نژاد ، لومپن و فرومایه جلوه دهند و در مقابل طبقه ی متوسطی را در ذهن مردم ، طراحی کنند که طرفدار دار و دسته ی جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی است. اصطلاح طبقه ی متوسط ، برای فراموشی و لاپوشانی وضعیت اسفناک طبقه ی کارگر در ایران بهترین  و کثیفترین حربه است.

No comments:

Post a Comment