Thursday, December 2, 2010

از چشمان مارکسیسم - بخش نهم

حق و مالکیت


راه حل طبقه ی کارگر برای حل تضاد بنیادین میان منافع انسانی و روش اداره ی جامعه، تسخیر ابزار تولید و اشتراکی کردن آن است. این بدان معناست که بورژوازی را از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید محروم کنیم . این سئوال پیش می آید که چرا باید کسی را از مالکیت اش محروم کنیم. آیا مارکسیسم احترامی برای حقوق افراد و مالکیت آنها قائل نیست؟

قبل از پاسخ باید به یک تصور عوامانه از مارکسیسم پایان دهیم. عده ای بدون مطالعه و درک مسئله ، تصور می کنند که مارکسیسم مخالف مالکیت خصوصی است. این حرف دروغ محض است. مارکسیسم مخالف مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است و نه مالکیت خصوصی به طور کل. مارکسیسم خواهان اشتراکی کردن ابزار آلات تولید است و نه وسایل شخصی ، خانه و زندگی ، زنان و یا هر چیز و هر کس دیگری. این پرودون بود که تصور می کرد مالکیت خصوصی دزدی است و باید برچیده شود و انسانها بهتر است تا در یک جامعه ای از نظر معیشت و وسایل تولید عقب مانده زندگی کنند. این آنارشیسم طبیعی امثال کروپوتکین است که خواهان اشتراکی کردن همه ی زندگی در یک وضعیت روستایی و ابتدایی است. نظریاتی که مارکس به مقابله با آنها برخاست و آنها را به حق، ارتجاعی اعلام کرد.

نه خیر. مارکسیسم نه تنها به مالکیت خصوصی تجاوز نمی کند بلکه دقیقا به خاطر مالکیت خصوصی است که مبارزه می کند. اما مارکسیسم مخالف مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است ، نه به این خاطر که مارکسیسم مخالف مالکیت است بلکه دقیقا برعکس به این خاطر که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ، مانند دزدی ، تجاوز به مالکیت خصوصی کارگران برمحصول کار خویشتن است. مارکسیسم برای مالکیت خصوصی کارگران بر محصول کاری خویش مبارزه می کند. امری که در بخش قبلی نشان دادیم.

مارکسیسم می گوید هرکس به همان اندازه ای که ثروت تولید کرده یا خدماتی انجام داده است ،در نظام شیوه ی تولید و توزیع ، معادل آن باید ثروت دریافت کند و از خدمات دیگران بهره مند شود. یعنی اگر کسی صد واحد ارزش ، کالا تولید کرده است ، باید بتواند صد واحد ارزش ، از انواع و اقسام کالاهای دیگر بهره مند شود. اما این اتفاقی است که در جامعه ی سرمایه داری نمی افتد. در اینجا کارگران مجبور اند در یک قراردادکاری و برای زنده ماندن خود ، مقدار کار اضافه ای برای سرمایه دار انجام دهند ، آنها به این کار اضافی تن در می دهند چون خود صاحب ابزار تولید نیستند و نمی توانند برای خود کار کنند. پرودون تصور می کرد که راه حل این مسئله در اینجاست که کارگران صاحب ابزارآلات تولید شوند ، اما این تصاحب ابزار تولید را به شکل همان کارگاه های کوچک می جست. یعنی جامعه باید از صنعت بزرگ ، به سطح مانوفاکتوری بازگشتی قهقرایی کند. او تضاد را به قیمت عقب نگه داشتن جامعه حل می کرد!

البته مارکس و انگلس بودند که با کوشش بسیار به این حماقت نظری پایان دادند و راهی عقلانی و درست پیش پای طبقه ی کارگر نهادند.به جای بازگشت به ابزار آلات تولید عقب مانده ، به جای بازگشت به تقسیم کار ساده که تنها یک کارگر روی یک ابزار تولید ابتدایی کار کند، ابتدا باید به شیوه ی دیالکتیکی، واقعیت موجود یعنی سرمایه داری را  آنطور که هست پذیرفت. و سپس رفع تضاد آن ، نه در بازگشت به ابزار آلات تولید ساده و کوچک بلکه در گروی اشتراکی کردن ابزار الات تولید پیشرفته و جدید است. ما تا واقعیت موجود را نپذیریم نمی توانیم تضاد واقعی را درک کرده و آن را رفع کنیم. کسانی که واقعیت را آنطور که هست نمی پذیرند ، اسیر آرزوها و خیالات خود می شوند و دنیای شایسته ی خود را در تصورات خیالی مانند دوران خوش زندگی ساده ی روستایی ، گذشته ی باستانی ، بهشت ازلی ، زندگی در انزوا و مانند آن می جویند.
اما ایراد دیگری که به راه حل بنیادین ِ اشتراکی کردن ابزار تولید وارد می آید این است که در هر حال ، کارگران با آزادی و اختیار خود تن به مبادله با سرمایه داران می دهند و اگرچه استثمار می شوند ، اما آنرا در یک قرار داد کاری امضا کرده و تایید می کنند. به بیان دیگر ، کارگران بردگانی نیستند که به زور به کار گماشته شوند ، بلکه خود با رضایت ، نیروی کاری خود را در ازای مزدی مشخص می فروشند. بنابراین دزدی در کار نیست چرا که مالباخته یعنی کارگر ، خود این سودجویی را در یک قرارداد پذیرفته است. این ایرادی است که اغلب نظریه پردازان لیبرال به مارکسیسم وارد می کنند. اما کاملا مشخص است که کارگران از قراردادها راضی نیستند، آنها مجبور هستند، زیرا نیاز های ضروری زندگی است که آنها را مجبور می کند به چنین کاری تن دهند. سرمایه داران اسلحه ی نامرئی به نام نیاز برای زنده ماندن ، بر روی سر کارگر می گذارند و او را مجبور  می کنند کاغذی را امضا کند که حکم به استثمار او می دهد.آیا در این مبادله ، اختیار  و آزادی وجود دارد؟ سرمایه داران مطمئن هستند که کارگران برای استثمار شدن خود داوطلب خواهند شد و در صفوف کار صف خواهند کشید و حتی اگر کاری پیدا کنند کلاهشان را به هوا خواهند انداخت. چون آنها به خوبی می دانند که طبقه ی کارگر برای امرار معاش چاره ای جز تن دادن به این شرایط ندارد.

اما پاسخ درست تر این است که ابزار تولید خود ، از استثمار و دزدیده شدن کار کارگران ساخته شده است و بنابراین حکم مالکیت دزدی را دارد. بنابراین حتی قبل از اینکه مبادله ی میان کارگر و کارفرما انجام شود ، کارفرما پیشتر در یک دزدی تاریخی ، ابزارتولید را با استثمار و دزدی از همین کارگران  ساخته است.

مارکسیسم نه تنها با حقوق  و آزادی فردی انسانها تضادی ندارد ، نه تنها با مالکیت خصوصی مخالف نیست ، بلکه دقیقا به خاطر حق و آزادی کار کردن  و برای کسب حق مالکیت خصوصی کارگران بر محصول کاری خویش  ، خواهان اشتراکی کردن ابزار تولید است. ابزار تولید با دزدی از کار دیگران به دست سرمایه داران افتاده است و همانطور که هیچ دزدی صاحب واقعی مال دزدی نیست ، طبقه سرمایه دار  نیز حق تصاحب منابع طبیعی ، زمین ، کارخانه ها و ... را ندارد. براستی دنیا را کارگران ساخته اند ، اما هیچ چیز به آنان تعلق ندارد.

No comments:

Post a Comment