Thursday, December 2, 2010

از چشمان مارکسیسم- بخش دوازدهم و بخش آخر


دیکتاتوری پرولتاریا

همانطور که پراکسیسم ، مارکسیسم را از جهان ایده ها و توصیف به مبارزه ی تاریخی می کشاند ، دیکتاتوری پرولتاریا نیز راه حل عملی برای تجسم واقعی سوسیالیسم است. شیوه ی تولید سوسیالیستی که براساس کار اشتراکی استوار می شود، وقتی از یک ایده ی خیالی بیرون می آید که بتواند یک صورت واقعی و مشخص در جامعه پیدا کند. سالها قبل از اینکه سوسیالیسم علمی مارکسیسم بوجود بیاید ، تصوراتی از پرولتاریا و سوسیالیسم  وجود داشت اما مارکسیسم به طبقه و هدفش یک آگاهی و شناخت واقعی بخشید. پرولتاریا وقتی به خودآگاهی و شکل سیاسی خود دست می یابد که در غالب یک حزب پیشتاز انقلابی تجسم یابد و پیروزی این طبقه در جنگ طبقاتی وقتی به ثمر خواهد رسید که تاسیس ساختمان سوسیالیستی بر عهده ی دیکتاتوری پرولتاریا قرار بگیرد. بدون این مفاهیم واقعی ، مارکسیسمی وجود ندارد.

ده ها سال قبل از فروپاشی شوروی ، تلاش برای رام کردن مارکسیسم آغاز شده بود. هنوز هم متفکرینی در آکادمی که خود را مارکسیسم می خوانند تلاش می کنند مارکسیسم را به یک نقطه نگاه نقادانه فرو بکاهند. وظیفه آکادمیسم بورژوایی و استادان مثلا مارکسیسم آن ،  نفی لنینیسم تعریف شد. دو مفهوم حزب و دیکتاتوری پرولتاریا  با نفی لنینیسم ، از مرکز نظریه ی مارکسیستی کنار رفتند. به این ترتیب ، مارکسیسم از راه حل های عملی خود خلع سلاح می شود و احتمالا برای این نظریه پردازان مثلا عمیق فقط این موضوع باقی می ماند که چگونه نقدهای مارکسیستی به نظام سرمایه داری را با دیدگاه های دیگر مانند روان کاوی و زبان شناسی ، ساختارگرایی ، پدیدارشناسی و یا نظریات دیگر جامعه شناسی و... تلفیق کنند. این متفکرین به حیات ذهنی مارکسیسم علاقه مند هستند اما هدف و سوژه ی مارکسیسم را گم کرده اند . مارکسیسم آگاهی یک نظریه پرداز نیست بلکه آگاهی یک طبقه ی خودآگاه به صورت یک حزب سیاسی است. همچنین مارکسیسم به یک مفهوم نظری از سوسیالیسم قناعت نمی کند بلکه می خواهد در هر پیچ تاریخی راه حل عملی برای پیاده کردن نظام سوسیالیستی را با برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بیابد.

تمام اینها نشان می دهد که دو مفهوم حزب و دیکتاتوری پرولتاریا تا چه حد برای نظریه ی مارکسیستی مهم هستند. اما از سوی دیگر ، ایدئولوژیست های بورژوازی ، با عوام فریبی تلاش می کنند که مردم را از واژه ی دیکتاتوری در نظریه دیکتاتوری پرولتاریا بترسانند. آنها این کاریکاتور را ترسیم می کنند که یک حزب متقدر استالینی  قرار دارد که می خواهد با ایجاد دیکتاتوری ، اردوگاه های خود را به مردم تحمیل کند! البته کسی که بخواهد احمق باشد و در سطح کلمات باقی بماند ، این عوام فریبی خوراک خوبی برای او خواهد بود. اما واقعا این دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟  

همانطور که پیشتر گفتیم تسخیر ابزار تولید و اشتراکی کردن آن ، تنها راه نابودی نظام سرمایه داری است. اما شکل عملی این تسخیر ابزار تولید چیست؟ معمولا از مارکسیست ها راه حل انقلاب را می شنویم . اما این حرف کافی نیست. این انقلاب باید به تغییر ریشه ای ساختارهای جامعه بیانجامد و برای این کار باید ابزار تولید تسخیر شود. با کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا ، قدرت و هژمونی طبقاتی بورژوازی از بین نمی رود. به عبارت دیگر سرمایه داران همچنان صاحب ابزار تولید هستند ، بنابراین باید یک انقلاب اجتماعی نیز صورت گیرد و دیکتاتوری پرولتاریا ابزار ِ تسخیر و اشتراکی کردن زمین و ابزار تولید است. دیکتاتوری پرولتاریا یعنی ابزار سیاسی و حکومتی که پرولتاریا ایجاد می کند تا با تسخیر ابزار تولید ، جامعه ی طبقاتی را سرنگون ساخته و تضاد طبقاتی را محو کند. بنابراین دیکتاتوری پرولتاریا ، دوره ی گذاری است که بین انقلاب سیاسی و اجتماعی رخ می دهد.

بورژوازی با کوردلی نسبت به این ضرورت ، در تضاد سطحی دموکراسی و دیکتاتوری باقی می ماند و ترجیح می دهد خرفت باشد تا واقعیت را به چشم ببیند. واقعیت این است که حتی بر دموکراسی سیاسی و صوری حکومت های سرمایه داری ، دیکتاتوری اقتصادی و طبقاتی حکم فرماست. هرگونه تعریف صوری از دیکتاتوری مبتنی بر حکومت متقدرانه بر مردم ، با خود تعریف سرمایه داری مطابق است یعنی حکومت مقتدرانه سرمایه بر نیروهای مولد جامعه.

No comments:

Post a Comment