Friday, August 12, 2011

واقعیت استثمار



در این مقاله می خواهیم روشی برای مطالعه و آموزش ایدئولوژیکی مارکسیسم درباره ی سرمایه به دست آوریم . پس هدف مقاله مشخص است : چگونه می توانیم سرمایه  و شیوه ی تولید سرمایه داری را بدون نیاز به آموزش مفصل اقتصاد سیاسی ، برای مخاطب خود توضیح بدهیم؟ نظریه ی مارکسیستی همزمان باید نظریه ای درباره ی آموزش خودش نیز باشد. اینکه چگونه می تواند خود را توضیح دهد ، بخشی از خود این نظریه نیز هست. همچنین بصیرتی عمیق نسبت به روش شناسی مارکسیسم بدست می آوریم و اینکه چگونه مغالطات فلسفه ی سیاسی بورژوایی با استفاده از روش تجزیه و تحلیل درباب سرمایه و کشف واقعیت استثمار ، افشا خواهد شد.
تصور کنید که می خواهید سرمایه را برای شخصی توضیح دهید که آشنایی چندانی با اقتصاد سیاسی و اصول مارکسیسم ندارد و بدتر اینکه ذهن او مملو از سوء برداشت های ایدئولوژیک از کمونیسم است.
1. کمونیسم ،  یک نوع حکومت نیست بلکه یک شیوه ی تولید است.  اولین و زیرکانه ترین مغلطه ی ایدئولوژیست های بورژوایی ، جا انداختن این تصور است که کمونیسم شیوه ی حکومتی است در کنار دموکراسی های اروپای غربی و دیگر حکومت های دیکتاتور جهان سومی. در همان گام اول ، بورژوازی موفق شده است که ذهنیت مردم را از شیوه ی تولید و نقد آن دور کرده و به سمت شکل و شیوه ی حکومت منحرف کند. بی شک مردم بلافاصله خواهند گفت که بهترین شیوه ی حکومت دموکراسی است. باید در اولین گام ، مشخص نمود که بحث بر سر دو شیوه ی تولید است و نه دو نوع حکومت. یعنی بر سر شیوه ای است که مردم در یک جامعه ، کالاهای خود را تولید کرده و امرار معاش می کنند. پس ما خواهان تغییر شیوه ی تولید هستیم.
2. شیوه ی تولید موجود ، شیوه ی تولید سرمایه داری است. ما معتقدیم که شیوه ی تولید سرمایه داری در مقایسه با تکامل نیروهای مولد ، عقب مانده و دارای هرج و مرج است. مهمتر اینکه شیوه ی تولید سرمایه داری ، حقوق و مالکیت انسانها را زیر پا می گذارد. در گام بعدی سئوال به این سمت معطوف می شود که سرمایه چیست و چگونه شیوه ی تولید سرمایه داری عمل می کند.
3. سرمایه ، خود را افزایش می دهد. سرمایه عینا معادل پول نیست بلکه سرمایه آن حجم ارزش یا پولی است که وارد فرآیند تولید شده و سرمایه بعد از فرآیند تولید ، چیزی بیشتر از سرمایه ی اولیه است. یعنی به ارزش افزورده می شود.
ارزش اولیه < ارزش نهایی
4. تجزیه ی سرمایه به عوامل اصلی و ضروری . سرمایه در هنگام سرمایه گذاری به هزینه های مشخصی تجزیه می شود. این هزینه ها عبارتند از : هزینه ی مواد خام + هزینه ی اجاره یا استهلاک ابزار آلات+ دستمزد نیروی کار. اکنون می خواهیم بررسی کنیم که کدامیک از این سه عامل منجر به افزایش ارزش می شوند. مشخص است که دو عامل اول یعنی هزینه ی مواد خام و استهلاک ابزار آلات منجر به افزایش ارزش نمی شود. به همان اندازه که مواد خام خریداری شده است به قیمت کالای نهایی نیز افزوده می شود. هزینه ی اجاره یا استهلاک ابزار تولید ( یا زمین) نیز منجر به افزایش ارزش نمی شود. بنابراین افزایش ارزش را تنها در دستمزد نیروی کار  باید جست.
5. کارگر کاری بیش از ارزش لازم برای دستمزدش انجام می دهد. دستمزد کارگر براساس مقدار ارزشی که تولید می کند سنجیده نمی شود بلکه فقط آنقدر مزد می گیرد که بتواند نیروی کار خودش را بازتولید کند. یعنی بتواند زنده بماند و از حداقل استاندارد زندگی برای ادامه ی کار برخوردار باشد. بنابراین کارگران که نیروی کار خود را به سرمایه دار می فروشند ، فقط در ازای بخشی از ساعات کاری خود مزد دریافت می کنند و آنها مجبور هستند که مقدار بیشتری نیز برای کارفرما کار کنند. به تعداد ساعات کاری که کارگر در ازای مزدش برای کارفرما کار می کند ، کار لازم و به تعداد ساعات کاری که اضافه و برای کارفرما انجام می دهد ، کار اضافی گفته می شود.
6.نرخ استثمار از تقسیم کار اضافی بر کار لازم به دست می آید. کارفرما از کارگرانش ارزش اضافی استخراج می کند.یعنی آنها را استثمار می کند . نرخ استثمار از تقسیم تعداد ساعات کار اضافی بر کار لازم به دست می آید.
7. استثمار و دزدی از کارگران تنها انگیزه ی تولید در شیوه ی تولید سرمایه داری است. پس شیوه ی تولید سرمایه داری بر استثمار و دزدی از حق مالکیت کارگران برمحصول کاری شان استوار است. کارگر فقط نیروی کار خود را بازتولید می کند و بر ثروتش افزوده نمی شود درحالیکه سرمایه داران ، مداوما با گردش سرمایه های خود بر ثروت و مکنت خود می افزایند. اگر استثمار نباشد ، انگیزه ای برای سرمایه گذاری و در نتیجه تولید هم وجود نخواهد داشت.
8. تنها راه برای جلوگیری از استثمار ، اشتراکی کردن ابزار تولید است. طبقه ی سرمایه دار ، صاحب و مالک زمین و ابزار تولید است . او این مالکیت را با استثمار کارگران بدست آورده یا از دوره ی پیشین فئودالیسم به میراث گرفته است. او حقی بر این ابزار آلات تولید ندارد چرا که پیشتر آنرا از دزدی نیروی کار کارگران بدست آورده است و حکم مالکیت دزدی را داراست. تنها راه حل برای بهبود شیوه ی تولید ، اشتراکی کردن ابزار تولید است تا انگیزه ی تولید به سودجویی یک اقلیت سرمایه دار و استثمار اکثریت مردم منجر نشود.
9.  به شیوه ی تولیدی که مبتنی بر مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید و زمین باشد ، کمونیسم گفته می شود.
این 9 بند ، واقعیت استثمار را بر ما آشکار می کند. تمامی استدلال ها و مباحث یک مارکسیسم باید بر مبنای کشف واقعیت استثمار استوار باشد. کوشش تمامی فلسفه ی بورژوایی بر لاپوشانی این واقعیت و ممانعت از روش تجزیه و تحلیل سرمایه استوار است. سرمایه به هیچ قیمتی نباید به عوامل اصلی اش تجزیه شود . دلیل افزایش سرمایه نباید جسته شود و به همین دلیل فلسفه ی بورژوایی با شدت تمام روش تجزیه و تحلیلی که خودش آنرا ابتکار نهاده بود را رها کرد.

فلسفه ی سیاسی بورژوازی ، به جای تجزیه ی سرمایه ، تلاش می کند درباره ی مدیریت حاکم بر سرمایه نظریه پردازی کند. هرآنچه مربوط به سرمایه گذاری و تولید است بخشی از مبادله ی خصوصی و فردی انسانها با یکدیگر قلمداد شده و از حیطه ی دخالت حکومت خارج فرض می شود. بنابراین فلسفه ی سیاسی بورژوازی ، مسئله را از واقعیت استثمار به مدیریت سرمایه و ارزش افزوده منحرف می کند یعنی به جای پرداختن به این سئوال که چگونه از استثمار جلوگیری کنیم به این مسئله پرداخته می شود که چگونه ارزش افزوده را مدیریت کنیم. در یک سیاست چپ گرایانه ، تلاش می شود که بخشی از ارزش افزوده با سیاست های بازتوزیع ثروت ( مالیات تصاعدی ، تامین اجتماعی و افزایش استانداردهای زندگی) میان طبقه ی کارگر توزیع شود( نظریه ی عدالت) و در یک سیاست راست گرایانه تلاش می شود که دست سرمایه داران برای افزایش ارزش افزوده بازتر باشد و از آزادی عمل آنها دفاع شود( آزادی). بنابراین کل مسئله ، مدیریت ارزش افزوده است و نه مسئله ی واقعیت استثمار. فلسفه ی سیاسی بورژوازی تلاش می کند که سوسیالیسم را تنها حالت افراطی نظریه ی عدالت جلوه دهد در حالیکه چنین نیست.

همچنین در زمینه ی تولید ، نظریات فلسفه ی سیاسی انحرافی است. راست گرایان ادعا می کنند که افزایش تولید یا ثروت ملی ، منوط است به آزاد گذاردن عوامل اقتصادی در بازار آزاد. یعنی بهتر است که با کاهش مزدها ، دادن وام و اعتبار به سرمایه گذاران و غیره ، مشوقی برای سرمایه گذاران فراهم کنیم تا در فرآیند تولید بیشتر مشارکت کنند و کمتر پس انداز. در نتیجه حجم تولید افزایش خواهد یافت و سپس با مغلطه ادعا می کنند که افزایش حجم تولید ، در نهایت موجب رفاه همه ی مردم خواهد شد. چپ گرایان ( البته اگر واقعا حامی منافع طبقه ی کارگر باشند ) می دانند که به خاطر تضاد طبقاتی ، رفاه طبقه ی کارگر ارتباطی به افزایش حجم تولید ندارد پس باید تاکید را بر افزایش دستمزدها و بالا بردن استاندارد زندگی کارگران قرار داد. در هر دو حالت ، یعنی افزایش حجم تولید و یا افزایش مزد کارگران ، هیچ ارتباطی به مسئله ی استثمار ندارد. استثمار امری پذیرفته شده است. در همین جاست که نظریه ی مارکسیستی با رادیکالیسم گره می خورد. یعنی رفتن به ریشه ی امور که همان تغییر واقعی در روابط مالکیت است.
در حیطه ی روبنایی و به خصوص فلسفه ، فلسفه ی بورژوایی تلاش می کند که روش تجزیه و تحلیل را از مد افتاده اعلام کند. همانطور که نشان دادیم آنچه موجب پرده برداری از واقعیت استثمار شد، به کارگیری روش تجزیه و تحلیل توسط مارکس در کتاب سرمایه است.  
واقعیت استثمار می بایست نقطه ی عزیمت هرگونه تحلیل مارکسیستی باشد. به عبارت دیگر ، برای نقد و قضاوت هرگونه فلسفه ی سیاسی می بایست ابتدا موضع آنرا در قبال واقعیت استثمار سنجید . مارکسیستها باید آشکارا اعلام کنند که هیچ نظریه ای درباب سیاست نمی تواند نسبت به واقعیت استثمار سکوت کند یعنی باید موضع خود را نسبت به پذیرش یا رد آن اعلام کند. همچنین در حیطه ی فلسفه نیز ، مارکسیسم از دو روش تجزیه و تحلیل و دیالکتیک بهره می برد. روش شناسی های دیگر و نتایج آنها مورد پذیرش نظریه مارکسیستی نخواهد بود.  

نکته ی نهایی ، محوریت قرار دادن هرگونه آموزش مارکسیستی حول واقعیت استثمار است که از خلال 9 بند فوق می توان براحتی آنرا توضیح داد. تنها از طریق ارجاع به این فاکتور کلیدی است که می توان با تصورات و پیشفرضیات غلط درباب مارکسیست مبارزه کرد. مهمترین ابزار ایدئولوژی بورژوایی مغلطه است اما حول واقعیت استثمار ، آنها کمترین توانایی را برای مغلطه خواهند داشت.


No comments:

Post a Comment